شعر و مطالب ادبی



40 رباعی

 

شاعر، تو نه مثل دانته و لورکایی

نه این که شبیه حافظ و نیمایی

اما وسط ورطۀ آزادی و نان

تو یک تنه بیش از همه شان شیدایی

 

 

 

هرچند که عشق داستانی کهن است

در گردش گردون نفسی سهم من است

هر لحظۀ عمر لحظه ای کمیاب است

هر لحظۀ عمر وقت عاشق شدن است

 

 

 

انگار دو تو دلدار هم اند

همسایۀ دیواربه دیوار هم اند

دو مصرع بیت جاودانی هستند

تا شام ابد هر دو گرفتار هم اند

 

 

 

یک مرد فقط بهار عاشق می شه

سودایی و بی مهار عاشق می شه

یک بار شکوفه می ده تاک تن مرد

یک مرد فقط یه بار عاشق می شه

 

 

 

یک قطره که بر گونۀ یک مرد چکید

یک لحظه که دل به سرعت نور تپید

یعنی که الهۀ زمین معجزه کرد

بر شاخۀ خشکی گل خیسی رویید

 

 

 

هر بار که دلدار پیامک زده است

از شوق دلم چهار پشتک زده است

وقتی نوکیا و بدنم می لرزند

یعنی که خدای عشق چشمک زده است

 

 

 

آن شب که خودش را به طنابی آویخت

از وسوسۀ فرار از مرگ گریخت

این ماه شب چهارده وقتی هست

کافور زیاد در غذا باید ریخت

 

 

 

موهای تو یک مزرعه در ییلاق است

چون شبنم روی یونجه ها براق است

آن گیرۀ سرخی که به موهات زدی

مثل گل سرخی وسط یک باغ است

 

 

 

امروز در آینه چه زیبا شده ام

مبهوت خودم، محو تماشا شده ام

لیلای در آینه به من چشمک زد

لیلا شده ام؛ نگاه، لیلا شده ام

 

 

 

پربستۀ آن دام که خود گستردیم

از هیبت دود رو به آتش کردیم

از وحشت مار دوزخ پس فردا

امروز به اژدها پناه آوردیم

 

 

 

آهای، بترس از پسرای شکمو

تا مثل هلو یهو نری توی گلو

تو کوچۀ ما گل پسرا پاتو نذار

شاید تو رو لولو بخوره کوچولو

 

 

 

او می شمرد همیشه از یک تا صد

شاید سر صد معجزه ای رخ بدهد

اما به نود که می رسد می لرزد

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود.

 

 

 

در رایحۀ بهار یک چیزی هست

یک بوی غلیظ حسرت انگیزی هست

از وحشت مرگ برگ ها می لرزند

در هر نفس بهار پاییزی هست

 

 

 

هر سال دو ماهشو عزا می گیریم

از دم همه از اون مرضا می گیریم

با معده و کله ای که هر دو خالی است

از هیئت شمرها غذا می گیریم

 

 

 

ای کاش که با ترانه شنگول شود

با قافیه و ردیف مشغول شود

این بیت لباسش شود، آن بیت غذاش

شاید زن این شاعر بی پول شود

 

 

 

گهگاه به درد خود نمیری خوب است

تقدیر خودت را نپذیری خوب است

گاهی که دلت هوای جفتک دارد

افسار الاغ را نگیری خوب است

 

 

 

سرمستی کودکانه ای در من هست

شیدایی بی کرانه ای در من هست

امشب شب درد زایمانی دگر است

بیتی، غزلی، ترانه ای در من هست

 

 

 

هر وقت به ذهن من تداعی شده ای

مضمون قشنگ یک رباعی شده ای

یک لحظه بمان که شعر کامل. آهای.

 

 

 

می گن بده موهای تو پیدا باشه

زشته که یه زن این همه زیبا باشه

یک روز در خیابان بخرام

تا چشم جهان مست تماشا باشه

 

 

 

یک بچۀ شیرمست بازیگوشم

تا قطرۀ واپسین تو را می دوشم

آن مرد که شیر گاو نوشد گاو است

من آدمم و شیر تو را می نوشم

 

 

 

امسال اسیر هوسی خواهم شد

شیدای نسیم نفسی خواهم شد

تحویل که شد سال، دلم می لرزید

امسال گرفتار کسی خواهم شد

 

 

 

باید همه چیز را فراموش کنیم

هر لامپ که روشن است خاموش کنیم

با عشق بغل کنیم بالش ها را

قدری به صدای قلبمان گوش کنیم

 

 

 

زن ها همگی زن اند، چون نامردند

هر جور بلایی به سرم آوردند

با این که ن چیز ندارند، اما

دیدی که چه خوب چیزکوبم کردند؟

 

 

 

در آن ته و توی کهکشان ها ماهی است

وصلش هوس هر دل خاطرخواهی است

وقتی که هوس کنی به ماهی برسی

آیا دو هزار سال نوری راهی است؟

 

 

 

او رشته به رشته پیلۀ خود را بافت

اما چو اسیر خویشتن شد دریافت

هر بافته را دوباره باید که شکافت

تا بال گشود و سوی خورشید شتافت

 

 

 

نفرین شده مثل جوجۀ فاخته ام

دلبستۀ مادری که نشناخته ام

هر سال بهار بر درختی تازه

یک لانه برای مادرم ساخته ام

 

 

 

هرچند که قلب مردها یک مدل است

لحن ضربان هر یکی مستقل است

مردی که صدای قلب او بع بعی است

یعنی دلش اهلی شده و اهل دل است

 

 

 

پروانه صبور بود و بالش را بافت

بادام صبور بود و مغزش را یافت

اما دلم از انار دلخون دریافت

باید که شتافت، باید از شوق شکافت

 

 

 

با آینه گفت گرچه ماهی ای من

یک عیب بزرگ هست در خلقت زن

دورند دو زن از لب هایش

از جانب من بر رخشان بوسه بزن

 

 

 

اسمت چه ندا باشه، چه شیدا باشه

زشته قدوبالای تو پیدا باشه

اسم تو فقط عورته، یعنی اون جا

خیلی بده عورتی هویدا باشه

 

 

 

مخ های زمان، نوابغ و مکان

دو شغل خطیر و سخت دارند ایشان:

احضار اجنۀ بیابان حجاز

تشریح جنازۀ فلان بن فلان

 

 

 

مجنون خر خنده های لیلا می شه

می خنده زنه که مرده شیدا می شه

زن شیفتۀ زبون مرداست، ولی

اون لب که بخنده این زبون وا می شه

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 45

 

The devil dares not peep under a maid’s coat.

ابلیس بترسد که کشد یک سرکی

در زیر کت و مانتوی دخترکی.

 

For a tint thing care not.

غصۀ هر چیز خردی را نخور.

 

Better to be a free bird than a captive king.

یکی مرغک شاد و آزاد و مست

ز یک شاه دربند بودن سر است. (دانمارکی)

 

After death, the doctor.

بعد مردن مریض تازه دکتر آمده.

 

Man is fire, woman is tow, and the devil comes and blows.

مرد آتش و زن هم بُود الیاف کتان

سرمی رسد و می دمد ابلیس بر آن.

 

Do not leave your manners on the doorstep.

ادب و تربیتت را دم در جا نگذار.

 

A cheerful wife is the spice of life.

زن سرزندۀ از شادی مست

نمک زندگی شوهرش است.

 

In the house of the fiddler all are dancers.

در سرای ویلن زن همگی رقاص اند.

 

An old doctor and a young lawyer.

پزشک پیر و وکیل جوان (: زبردست اند

و توی حرفۀ خویش این دو بهترین هستند).

 

A burden which one chooses is not felt.

باری که انتخاب شود حس نمی شود.

 

All is lost that is put in a riven dish.

هرچه باشد توی بشقابی ترک خورده

کل آن را با خودش باد فنا برده.

 

Borrowed garments never sit well.

لباس عاریه ای زار می زند به تنت.

 

You have married a beauty? So much the worse for you.

تو وصلت کرده ای با روی زیبا؟

به خود بسیار بد کردی؛ دریغا. (ایتالیایی)

 

He is desperate that thinks himself so.

کسی درمانده می ماند که باور کرده درمانده.

 

Love sees no faults.

عشق اگر در دیده بنشیند

هیچ عیبی را نمی بیند.

 

It is hard to please all.

جلب رضایت همگان کار مشکلی است.

 

Take a woman’s first advice and not her second.

اولین پند زنی را می پذیر

دومی را مطلقاً جدی نگیر. (فرانسوی)

 

Kitchen physic is the best physic.

بهترین دکتر ما آشپزخانۀ ماست.

 

Where love is little, there’s little trust.

عشق هر جایی که کوچک می شود

اعتماد آدم اندک می شود.

 

A toom purse makes a blate merchant.

تاجر بی مایه ترسو می شود.

 

The more knave, the better luck.

هرکسی نابکارتر باشد

شانس او برقرارتر باشد.

 

His wits are wool-gathering.

عقل او داره پشم می چینه.

 

He that falls today may rise tomorrow.

او که امروز می افتد چه بسا

که به پا خاسته باشد فردا.

 

One man’s trash is another man’s treasure.

زباله های یکی گنج های دیگری اند.

 

Fancy may bolt bran and think it flour.

خیال ما چه بسا که سبوس در غربال

به جای آرد بریزد؛ زهی خیال محال.

 

Do as I say, not as I do.

آنچه که گفتم بکن، نه آنچه که کردم.

 

He that runs fast will not run long.

چو تند می دود کسی

یقین نمی دود بسی.

 

A coward is always cruel.

فرد بزدل همیشه سنگدل است.

 

Absence is a foe to love; away from the eyes, away from the heart.

هجران و فراق دشمن عشق شود

از دل برود هر آن که از دیده رود.

 

A little mischief is too much.

کمی بدجنس بودن هم زیاد است.

 

She who loves an ugly man thinks him handsome.

هر زنی کو عاشق یک مرد نازیباست

در خیالش مرد او بسیار خوش سیماست. (اسپانیولی)

 

One doth the scathe, and another hath the scorn.

یکی ضرر زد و آن دیگری ملامت شد.

 

The more women look in their glass, the less they look into their hearts.

زن هرچه نظر در آینه بیش کند

کم تر نظری توی دل خویش کند.

 

A watched pot never boils.

دیگی که به آن زل بزنی جوش نیاید.

 

Love will creep where it cannot go.

عشق اگر عازم جایی بشود

می خزد گر نتواند برود.

 

You catch more flies with honey than with vinegar.

با عسل بیش تر از سرکه مگس می گیری.

 

He that is master of himself will soon be master of others.

هر زمان ارباب و آقای خودش شد یک نفر

او به زودی می شود ارباب افراد دگر.

 

As is the lover so is the beloved.

دلداده هر جوری که باشد، دلبرش آن جوری است. (ایتالیایی)

 

Wounds may heal, but not those made by ill words.

ای بسا که زخم ها درمان شوند

غیر زخم حرف های ناپسند.

 

One’s too few, three too many.

یکی خیلی کم است و سه تا خیلی زیاد است.

 

A bow long bent grows weak.

کمان زمان زیادی اگر کشیده بماند

ضعیف می شود و بر هدف زدن نتواند.

 

No love to a father’s.

عشقی به پای عشق یه بابا نمی رسه.

 

He must not expect good that does evil.

کسی که شر و بدی می کند به خلق جهان

امید خیر نباید که دارد از دگران.

 

A foolish woman is known by her finery.

یک زن بی عقل را با زرق و برقش می شناسند. (فرانسوی)

 

Love lives in cottages as well as in courts.

عشق سکنی می گزیند هرکجا

هم درون کوخ ها، هم کاخ ها.

 

Love makes labour light.

عشق کار سخت را آسان کند.

 

Honour without profit is a ring on the finger.

فخر اگر فایده ای در وی نیست

فقط انگشتر در انگشتی است. (اسپانیولی)

 

In the husband wisdom, in the wife gentleness.

خرد در شوهر و در زن لطافت.

 

Who digs a trap for others ends up in it himself.

تله هرکس بکند بهر کسان دیگر

آخرش در تلۀ خویش بیفتد با سر.

 

Love is the only object of love.

فقط عشق منظور عشق است و بس.

 

He who maketh others wretched is himself a wretch, whether prince or peasant.

هرکسی از دست ظلمش دیگری بیچاره زیست

شاه باشد یا رعیت، او خودش بیچاره ای است.

 

 

16 مثنوی

 

دختران هر زمان که شل شده اند

پسران در سه سوت خل شده اند

 

لپ او سرخ رنگ شد، جانم

سینه اش مثل سنگ شد، جانم

 

صاحب سینه شل شده، اما

سینه اش سفت می شود، عجبا!

 

در دیزی که ظاهراً باز است

گربه هم تشنۀ دو تا گاز است

 

                               □ □ □

 

چه ساپورت نازی؛ عجب دختری

دل شاعرا رو به کل می بری

چه شعری برا تو بگم؛ اُه، ملس

که ساپورت با شرت هم قافیه س!

ساپورت

 

او که طراح مد ملت ماست

تیپ یک زاغ به چشمش زیباست

 

روح او تیره ترین تاریکی است

و خودش هیزترین بوتیکی است

 

گفته ساپورت مضر است به پوست

هرکه پوشیده تنش رنگ لبوست

 

بس که چرک است و شپش هم دارد

هرکه پوشیده تنش می خارد

 

این نه شلوار که تنبان باشد

این ردای خود شیطان باشد

 

گفته هرکس که بپوشد ساپورت

بپراند ز سر مردم چرت

 

روح او غرق گناه است ای وای

در جهنم ته چاه است ای وای

 

هرکسی خالق این شلوار است

نوکر اسکل استکبار است

 

ساق وقتی که اپیلاسیونی است

عین ماشین جگرریزکنی است

 

دیدۀ برزخی بعضی ها

زیر شلوار چه می بیند، وا!

 

و خدا عقل دهادش دو منی

و شوکی نیز به طرز خفنی

 

تا به آن وقت به من گوش کنید:

کار هرروزه فراموش کنید

 

و بگردید به دنبال زنی

که ثواب است به او زل بزنی

 

او که ساپورت به تن کرده و هی

می کند توی خیابان لی لی

 

صاحب ساق ترین ساق زمین

کعبۀ امت عشاق زمین

 

که خودش عارف واصل شده است

مدرکش قطب معادل شده است

 

خرقه اش خرقۀ دنیایی نیست

از بهشت آمده، این جایی نیست

 

دور آن ساق خدا پرده کشید

کرم ابریشم دل پیله تنید

 

این لباس اخِ غیرشرعی

این لباس کَمَکی نامرئی

 

پنبه اش کار خود حلاج است

رابعه بافته در روز الست

 

صاحب این بدن توپر و سفت

خرقه از دست خود خضر گرفت

 

ساق او جاذبه ای کیهانی است

هفت من مثنوی عرفانی است

 

ساق هایی که دو ساقی هستند

جام های می باقی هستند

 

و یکی خوف و یکی نیز رجاست

و یکی شمس و یکی مولاناست

 

او که استاد تمام عرفاست

پای ساپورتی او دست خداست

 

رازهای بدنی بالغ را

و من الخلق الی الخالق را

 

معنی روشن عرفان بدن

خانقاه تن سرزندۀ زن

 

سالک دیدۀ یک عاشق هیز

همۀ معنی حافظ را نیز

 

در تو آن جور که او می گوید

شاخۀ معرفتی می روید

 

خرقۀ عشق همین ساپورت است

خاصه وقتی که بدون شرت است

 

                               □ □ □

 

نوشابۀ گازدار تقدیم تو باد

 

ای فاعل همیشگی مادر وطن

یک خرده صبر، یک نمه روغن اقلکن

 

آن مردها که یکسره از پشت می کنند

اول درون چیز تو انگشت می کنند

 

این ها که در تو شیشۀ نوشابه می کنند

نامردها نه شست، نه سبابه می کنند

 

این شعر دارد آن طرفی می رود که من

می ترسم از اوین و طریق الخروج عن

 

گه خورده ام که شعر. غلط کرده ام که. آه!

موساد.؟ نه، به جان خودم. ـ اوخ ـ اشتباه.

 

ناهار. ـ زرررررررررررت ـ توی اوین خورده ام نخود

نوشابه تان ـ ببخش ـ کمی گازدار شد

 

                               □ □ □

 

مهر خاوران

 

شرت سبز و بدن برفی او

بودن و کم حرفی او

قرمز و سبز و سفیدش قاطی ست

پرچم ملت ایران فاطی ست

 

          سرزد از افق مهر خاوران

          فروغ دیدۀ حق باوران

 

                               □ □ □

 

وازلین و کره را خرج مهی باید کرد

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

درس عشق

 

چو دلدارت اپن یا حلقوی نیست

نصیبت جز سلوکی معنوی نیست

 

               کسی این گونه کرده ویزویزی

               که از آناتومی نشنیده چیزی

 

               برای کوری این خرمگس ها

               دو در دارد شبستان هوس ها

 

               چنانچه مهر و موم است این یکی در

               چه غم؟ داخل بشو از راه دیگر

 

                               □ □ □

 

در جواب مدعی گوید

 

ای که گفتی ادب نمی دانی

مایۀ ننگ شعر ایرانی

 

شدی از دست شعر من عصبی؟

وای مامان، چقد تو باادبی

 

من که رک گفته ام که عین یه خر

آشو با جاش می خورم جیگر

 

تو چرا شعرهامو می خونی؟

کرم داری خودت؛ برو اونی

 

ادبو داشتی؟ نگفتم

او و و و و و وف، اون، اونِ خوشگل و دون دون

 

                               □ □ □

 

هفت تُن اسم و رسم مردافکن

بر سر پنج سیر کپۀ عن

تا که این دسته بیل سرور ماست

خاک عالم همیشه بر سر ماست

 

                               □ □ □

 

با این که قطره قطره دلت را مکیده اند

با این که ذره ذره تنت را جویده اند

 

دیگر امیدهای تو هم از تو خسته اند

دیگر به روی سوختنت چشم بسته اند

 

مثل ستاره های شبی سالخورده اند

تا چشم روی هم بگذارند مرده اند

 

                               □ □ □

 

وای، لب هاش چه نمناک شده

چه عرق کرده، رژش پاک شده

فکر ناجور نکن بابایی

که فقط خورده یه فنجون چایی

 

خودمونیم، چه گیجن پدرا

باز باباش رکب خورده، چرا؟

اون که ساقی شه پسردایی شه

دختره تشنۀ اون چایی شه!

 

                               □ □ □

 

بدان رأیی که ما آن روز دادیم

به منویات ایشان گوز دادیم

و ایشان درعوض باتوم در دست

مسیر گوز ما را کلهم بست

 

                               □ □ □

 

آخرین خنده های من کی بود؟

آخرین خنده های من کی بود؟

آخرین خنده های من کی بود؟

آخرین خنده های من کی بود؟

آخرین خنده های من کی بود؟

آخرین خنده های من کی بود؟

آخرین خنده های من کی بود؟

آخرین خنده های من کی بود؟

 

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 44

 

Do, but dally not; that’s the widow’s phrase.

این کلام بیوه زن باشد که گفت:

کار خود را کن، نزن هی لاس مفت.

 

Give a dog a bad name and hang him.

به سگ تهمتی زن، به دارش بکش.

 

There are only two good women in the world; one of them is dead, and the other is not to be found.

تنها دو زن خوب و پسندیده در این خانۀ هستی است

مرده ست یکی شان، دگری نیز که پیداشدنی نیست. (آلمانی)

 

Pour not water on a drowned mouse.

روی یک موش غریق آب نریز.

 

Courting and wooing bring dallying and doing.

نخست ابراز عشق و خواستگاری

سپس لاسیدن است و کامکاری.

 

What greater crime than loss of time?

از وقت کشی بزرگ تر جرمی هست؟

 

A grunting horse and a groaning wife seldom fail their master.

یک اسب خرخرو و یک عیال غرغروی گند

به ریش صاحب بیچارۀ خود بسته می مانند.

 

He is no man’s enemy but his own.

دشمن هیچ کسی نیست، مگر شخص خودش.

 

Always a bridesmaid, never a bride.

همواره ساقدوش عروسی است

هرگز خودش عروس ولی نیست.

 

Pain past is pleasure.

رنج به پایان که رسد لذت است.

 

He that will thrive must ask leave of his wife.

آن مرد که پیشرفت را طالب شد

باید که اجازه گیرد از همسر خود.

 

Diligence is the mother of good luck.

سختکوشی مادر خوش شانسی است.

 

Love and business teach eloquence.

یکی عشقه، یکی هم کاسبی که

فصاحت رو به آدم یاد می ده.

 

When in doubt, leave out.

چو شک داری به یک چیزی ولش کن.

 

Men hold the reins, but the women tell them which way to drive.

مردها افسار را گیرند، اما همچنان

زن بدیشان گوید اسبت را کدامین سو بران.

 

Pry not into other people’s affairs.

در احوال مردم فضولی نکن.

 

If you love me, John, your acts will tell me so.

جان، گر غم عشق من به جانت افتاد

اعمال تو از عشق خبر خواهد داد. (اسپانیولی)

 

If one will not, another will.

اگر یکی نکند، فرد دیگری بکند.

 

He that is born to be hanged shall never be drowned.

هرکسی تقدیر او مرگی است بر بالای دار

غرق در آبی نخواهد بود در پایان کار.

 

Worrying never did anyone any good.

دلشوره برای هیچ کس خیر نداشت.

 

An ass laden with gold overtakes everything.

آن الاغی که طلا بار وی است

از همه پیش زدن کار وی است.

 

Friends are thieves of time.

دوستان ان وقت آدم اند.

 

Change of weather is the discourse of fools.

آنچه موضوع حرف احمق هاست

بحث تغییر وضع آب و هواست.

 

Hope well and have well.

امیدوار بشو تا که نیکبخت شوی.

 

Where the devil can’t go himself, he sends an old woman.

هرکجا ابلیس نتواند رود

جای او یک پیرزن راهی شود. (آلمانی)

 

To deceive oneself is very easy.

فریب خویشتن بسیار سهل است.

 

It is not What is she, but What has she.

مسئله این نیست که دختره کیست

مسئله این است که صاحب چیست.

 

A woman’s vengeance knows no bounds.

کینه توزی یک زن حد و مرز نشناسد. (آلمانی)

 

It is easy to be generous out of another man’s purse.

خرج اگر از جیب فردی دیگر است

دست و دلبازی بسی آسان تر است. (دانمارکی)

 

The fool hunts for misfortune.

جناب خنگ بی خرد بلا شکار می کند.

 

You burn your house to rid it of the mouse.

خانۀ خود را تو آتش می زنی

تا از آن یک موش بیرون افکنی.

 

Every poor man is a fool.

هر مرد فقیر یک خرفت است.

 

The cow knows not what her tail is worth till she hath lost it.

گاوه اون وقتی که دمش دیگه نیست

قدر دمو تازه می فهمه که چیست.

 

Women are words, men are deeds.

ن واژه هایند و مردان عمل ها.

 

An ass loaded with gold climbs to the top of the castle.

روی هر خر که طلا بار شود

تا سر کنگرۀ کاخ رود.

 

A mother’s love is ever fresh.

عشق یک مادر همیشه تازه است.

 

A girl unemployed is thinking of mischief.

در سر دختری که بیکار است

هوس فتنه است و آزار است. (فرانسوی)

 

Envy never enriched any man.

حسادت کسی را توانگر نکرده.

 

All is well when the mistress smiles.

لبخند اگر که روی لب خانمی نشست

یعنی عجالتاً همه چیزی مرتب است.

 

A beggar’s purse is always empty.

جیب های یک گدا همیشه خالی است.

 

Wise men learn by other men’s mistakes; fools, by their own.

عاقلان از اشتباه دیگران گیرند پند

ابلهان با اشتباه خویش دانا می شوند. (لاتین)

 

Thrift is good revenue.

صرفه جویی درآمد خوبی است. (لاتین)

 

Two dogs fight for a bone, and a third runs away with it.

سر استخوانی دو سگ گرم جنگ

سگ سومی گیرد و جیم فنگ.

 

An empty purse frights away friends.

یک جیب خالی دوستان را می رماند.

 

Keep your eyes wide open before marriage and half shut afterwards.

هر وقت که خواستی بگیری همسر

چشمان تو باز باز باشد خوش تر

اما پس از ازدواج بهتر این است

چشمان تو نیمه بسته باشد دیگر.

 

The dead are soon forgotten.

مردگان فوری ز خاطر می روند.

 

He that loves the tree loves the branch.

هرکسی بر درخت اگر دل بست

عاشق شاخه نیز حتماً هست.

 

One scabbed sheep infects a whole flock.

گوسفندی گر تمام گله را گر می کند. (لاتین)

 

If the dog bark, go in; if the bitch bark, go out.

سگ نر پارس وقتی کرد راحت باش و داخل شو

ولی چون ماچه سگ باشد بترس از او و بیرون رو.

 

Giving to God is no loss.

دادن به خداوند هدر دادن نیست.

 

New grief awakens the old.

 

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 43

 

Beware of a mule’s hind foot, a dog’s tooth, and a woman’s tongue.

همواره ز پای عقب قاطر و نیز

دندان سگ و زبان زن می پرهیز.

 

There is a medium between painting the face and not washing it.

بین آرایش یک چهره و ناشستگیاش ربطی هست.

 

An ass prefers oats to roses.

چنین فکری اندر ضمیر خر است

که جو از گل سرخ هم بهتر است.

 

It is good to marry late or never.

خوب است که زن گیری یا بعداً و یا اصلاً.

 

It is a good horse that never stumbles,

And a good wife that never grumbles.

اون اسبی به دردبخوره که هیچ وقت سکندری نخوره

و اون زنی به دردنخوره که همیشه مشغول غرغره.

 

A fool is pleased with his own folly.

بی عقل ز بی عقلی خود خرسند است.

 

For whom does the blind man’s wife adorn herself?

زن مردی که هست نابینا

بهر کی پس بزک کند خود را؟

 

A fool is fulsome.

بی خرد حال به هم زن باشد.

 

Forced love is the mother of hatred.

عشق اگر زورکی و اجباری است

مادر نفرت است و بیزاری است.

 

Happy go lucky.

هرکس که خوشحال است خوش شانس خواهد بود.

 

Where ghosts walk, there is loving or thieving.

وقتی که اشباح جایی روان اند

یا عاشقان یا ان در آن اند. (آلمانی)

 

No sweat, no sweet.

بی عرق شیرینی ای در کار نیست.

 

A ship and a woman are ever repairing.

هستند همیشه این دو تن: کشتی و زن

انگار که در حالت تعمیر شدن. (لاتین)

 

Music helps not the toothache.

موسیقی دوای درد دندان نیست.

 

Whom you love best, to them you can say least.

با همان هایی که آنان را فزون تر دوست می داری

کم ترینِ حرف ها را می توانی بر زبان آری.

 

Do evil and look for the like.

بدی کن و به جوابش در انتظار بدی باش.

 

Where there is no love, all faults are seen.

هرکجا عشق نه پیدا باشد

هرچه عیب است هویدا باشد.

 

Haste makes waste.

عجله باعث اسراف شود.

 

In love’s wars, he who flieth is conqueror.

یک اصل در نبرد دو دلداده واضح است

مردی عقب نشینی اگر کرد فاتح است.

 

It is better to give than to receive.

دادن از دریافت کردن خوش تر است.

 

Better have an ill ass than be your own ass.

یک خر بد داشته باشی اگر

از خر خود بودن تو خوب تر.

 

Many a little makes a mickle.

یک عالمه کوچولو یک بزرگ می سازند. (یونانی)

 

He that hath a wife and children wants not business.

مردی که زنی دارد و فرزندانی

بی مشغله و کار نماند آنی.

 

Love of money is the root of all evil.

ریشۀ هر نوع شری حب مال است.

 

If you sue a beggar, you will get but a louse.

وقتی از مرد گدایی تو شکایت کردی

سر جمعش شپشی را تو به دست آوردی.

 

No alchemy like saving.

چون پس انداز کیمیایی نیست.

 

If you talk to yourself, you speak to a fool.

با خود که حرفی می زنی

همصحبت یک کودنی.

 

Money in purse will be always in fashion.

پول توی جیب تا همیشۀ خدا مد است.

 

Thou canst not joke an enemy into a friend; but thou may’st a friend into an enemy.

به یک شوخی نشاید دشمنی را دوست گردانی

ولی می سازی از یک دوست یک دشمن به آسانی.

 

Frugality is an estate.

صرفه جویی مثل یک دارایی است.

 

Fools and little dogs are ladies’ play-fellows.

خل ها و سگان فسقلی هر جایند

بازیچۀ دست های خانم هایند.

 

Dead men don’t bite.

مرده ها گاز نمی گیرند. (لاتین)

 

A little nonsense now and then,

God tempers the wind to the shorn lamb.

بهر آن بره که چیدند ز تن پشمش را

باد را می کند آرام و دل انگیز خدا. (فرانسوی)

 

A child’s sorrow is short-lived.

عمر اندوه بچه کوتاه است.

 

Hidden troubles disquiet most.

هر زمان دردسری پنهانی است

بیش تر موجب سرگردانی است.

 

The bait hides the hook.

طعمه پنهان می کند قلاب را.

 

He is rich enough that wants nothing.

کسی که ز هر خواهشی برکنار است

به اندازۀ کافی او مایه دار است. (لاتین)

 

A prophet is not recognized in his own land.

در سرزمین خویش پیمبر غریبه است.

 

Who chatters to you will chatter of you.

هرکه پیش تو ز مردم بد گفت

پیش مردم ز تو بد خواهد گفت.

 

Where there is peace, God is.

هر جا که صلح هست، خدا هست.

 

That that comes of a cat will catch mice.

آنچه از گربه سر برون آورد

موش ها را شکار خواهد کرد. (یونانی)

 

A cock is bold on his owndunghill.

هر خروسی روی تل فضله اش پرجرئت است. (لاتین)

 

If the laird slight the lady, so will all the kitchen boys.

حضرت آقا به خانم چون که توهین می کنند

نوکران مطبخی بالجمله همچین می کنند.

 

A leg of a lark is better than the body of a kite.

یک پای چکاوک به سراپای زغن می ارزد.

 

Please the eye and plague the heart.

دیده ات را به نگاهی بنواز

و به سوزی دلکت را بگداز.

 

Everybody loves a lord.

هرکسی دوستدار یک لرد است.

 

He who giveth to the poor lendeth to the Lord.

او که به دست فقرا می دهد

قرض تو گویی به خدا می دهد.

 

An obedient wife commands her husband.

همسر فرمانبری فرمان به شوهر می دهد.

 

Fall not out with a friend for a trifle.

برای پشیزی که ارزد دو جو

گلاویز با دوست خود نشو.

 

A fool’s bolt is soon shot.

ترکش یک بی خرد زود خالی می شود.

 

Experience may teach a fool.

تجربه شاید به فردی بی خرد

 

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 42

 

A rich man is never ugly in the eyes of a girl.

هرگز آن مردی که دارا و غنی است

در نگاه دختری بدریخت نیست. (فرانسوی)

 

It is ill meddling with edged tools.

فضولی در اشیای برنده کار بدی است.

 

Is relished by the wisest men.

گاه مردانی که خیلی عاقل اند

با کمی خل بازی خود خوشدل اند.

 

A man of gladness seldom falls into madness.

آدم شاد به ندرت به سرش خواهد زد.

 

Who is the man that was never fooled by a woman?

کیست آن مردی که تا وقتی که مرد

هیچ موقع گول یک زن را نخورد؟ (آلمانی)

 

One man’s loss is another man’s gain.

زیان یکی سود آن دیگری است.

 

All things hath a beginning, God excepted.

هرچه آغاز وی از یک جایی است

جز خداوند که استثنایی است.

 

From words to deeds is a great space.

از سخن تا به عمل راه درازی داریم.

 

God help the rich, the poor can beg.

خدا به مردم دارا کمک کند، زیرا

که قادرند گدایی کنند مسکین ها.

 

Give him rope enough and he’ll hang himself.

طناب مفت اگر یابد خودش را دار خواهد زد.

 

God send you more wit and me more money.

الهی مرحمت می کرد بر ما ایزد داور

به تو یک عقل افزون تر، به من هم پولی افزون تر.

 

Curiosity is ill manners in another’s house.

کنجکاوی به سرای دگری بی ادبی است.

 

God reacheth us good things with our own hands.

خدا را عادت این باشد که نعمت های خوبش را

میان دست های ما نهد با دست های ما.

 

One beggar is enough at a door.

پشت یک در یک گدا هم کافی است.

 

The older a fool is, the worse he is.

آدم خرفت خر

هرچه پیرتر، بدتر.

 

Denying a fault doubles it.

انکار اشتباه خطایی مضاعف است.

 

You are a fool to steal if you can’t conceal.

احمقی وقتی که ی می کنی از دیگران

گر نداری عرضه تا سرپوش بگذاری بر آن.

 

The back is made for the burden.

پشت ازبرای بار کشیدن درست شد.

 

Women and dogs set men together by the ears.

هرکجا زن ها و سگ ها می روند

موجب دعوای مردان می شوند.

 

Believe well and have well.

تو خوشبین باش تا خوشبخت باشی.

 

Fools are wise men in the affairs of women.

در اموری که به زن مربوط اند

همگی جزو خردمندان اند

ابلهانی که به کلی شوت اند.

 

Step after step the ladder is ascended.

پله پله نردبان طی می شود.

 

Better a fortune in a wife than with a wife.

زنی که ثروت یک شوهر است نیکوتر

از او که مال بیارد به خانۀ شوهر.

 

Flies come to feasts unasked.

به مهمانی مگس بی دعوت آید.

 

They die well that live well.

هنگام مرگ خویش بمیرند دلپسند

آنان که دلپسند و نکو زندگی کنند.

 

If the shoe fits, wear it.

کفش اگر اندازۀ پاته، بپوش.

 

To a friend’s house the road is never long.

راه اگر سوی سرای دوستی است

مطلقاً راهی دراز و دور نیست. (دانمارکی)

 

He who hesitates is lost.

هرکه تردید کند می بازد.

 

The best of friends must part.

بهترین دوستان این عالم

باز باید جدا شوند از هم. (لاتین)

 

The boughs that bear most hang lowest.

شاخۀ پرمیوه تر پایین تر است.

 

Faults are thick where love is thin.

عشق نازک که شود باید گفت

عیب ها جمله قطورند و کلفت.

 

All work and no play makes Jack a dull boy.

کار بی تفریح جک را بچه ای خل می کند.

 

A man of straw is better than a woman of gold.

مرد اگر از کاه هم باشد سر است

از زنی که پیکر او از زر است.

 

Fetters of gold are still fetters.

زنجیر طلا هنوز هم زنجیر است.

 

A fool knows more in his own house than a wise man in another’s.

ابلهی در خانه اش دارد شعوری بیش تر

از جناب عاقلی در خانۀ فردی دگر.

 

A problem shared is a problem halved.

یک مشکل تقسیم شده نیم شده.

 

Wit is folly, unless a wise man hath the keeping of it.

زیرکی غیر از بلاهت هیچ نیست

جز در آن وقتی که دست عاقلی است.

 

Every woman may be won.

هر زنی که باشد را می توان به چنگ آورد.

 

Better be the head of an ass than the tail of a horse.

آدمی گر شود سر یک خر

از دم اسب بودنش خوش تر.

 

A wise woman is twice a fool.

یک زن عاقل ببو اندر ببوست.

 

A baited cat may grow as fierce as a lion.

زیر دندان سگی گربه اگر گشت اسیر

می شود جانوری شرزه و درنده چو شیر.

 

A full purse never lacketh friends.

یک کیسۀ پر هرگز بی دوست نمی ماند.

 

There is little use in watching a bad woman.

جنس یک زن خراب باشد اگر

رنج پاییدنش رود به هدر.

 

Who loves, fears.

هرکسی عاشق است می ترسد.

 

A lion may be beholden to a mouse.

نره شیری ای بسا لازم شود

زیر بار منت موشی رود.

 

A loveless life is a living death.

زندگی بی عشق مرگی زنده است.

 

There never was a looking-glass that told a woman she was ugly.

هنوز آیینه ای در کل هستی

به یک خانم نگفته زشت هستی. (فرانسوی)

 

An ill-tempered woman is the devil’s door-nail.

هر زن بدعنقی میخ در ابلیس است. (دانمارکی)

 

A fool may make money, but a wise man should spend it.

ای بسا پولی به دست آرد جناب بی خرد

لیک باید عاقلی آن پول را مصرف کند.

 

A woman’s nay’s a double yea.

نۀ یک زن دوبرابر بله است.

 

Forced love does not last.

عشق اگر زورزورکی باشد

عمر آن عمر اندکی باشد.

 

10 چارپاره

 

تنها امید

 

یک روز سرد بهمن پنجاه و هفت بود

روزی که آخرین گل این باغ هم فسرد

روزی که آخرین غزل عاشقانه سوخت

روزی که آخرین پری رودخانه مرد

 

تعبیر خواب خونی فرعون روزگار

همنوع خوار بودن گاوان لاغر است

آیا بدون عشق توان بی کرانه زیست؟

آیا بدون بال پریدن میسر است؟

 

اما شهاب ها همه بارانی اند تا

از کهکشان برای تو پیغامی آورند

ماه شب چهاردهم پا به ماه شد

امشب ستاره ها همه در سعد اکبرند

 

در گیرودار بازی شطرنج سرنوشت

اسب سیاه عاشق اسب سفید شد

روی دو پا بلند شد و شیهه ای کشید

شاه و وزیر و لشکرشان ناپدید شد

 

داروی زخم های تن مرد خسته است

معجون خون چکان غزلخوان یک هوس

وقتی که آخرین پر سیمرغ نیز سوخت

تنها امید بوسۀ تهمینه است و بس

 

درمان التهاب تنی بی قرار و مست

معشوق آسمانی بی تن نمی شود

حقا که جای خالی چیزی برای مرد

مانند جای خالی یک زن نمی شود

 

                               □ □ □

 

رؤیاهاتو از دست نده

واسه این که اگه رؤیاهات از دست برن

زندگی عین بیابون برهوتی می شه که برفا توش یخ زده باشن

لنگستون هیوز ـ شاملو

رؤیاهام

 

ای کاش من هم

یک خوک بودم

با شادمانی

گه می نمودم

 

توی توالت

ظلم است ریدن

جایی دومتری

بی هیچ روزن

 

ناراحت و تنگ

هر پات یک ور

چون فیلسوفان

خیره به یک در

 

یک انقلابی

ای کاش می شد

می شد برینی

در بستر خود

 

با یک در باز

خیره به یک هال

هالی که در آن

یک داف باحال

 

مثل خود تو

و جیگر

بوسی هوایی

بفرستد این ور

 

                               □ □ □

 

شعر ترجمه

 

فراموشم نکن

              از شاعری گمنام

 

چون در آغاز جهان پروردگار

روی هر گل نام زیبایی گذاشت

یک گل چشم آبی ناخورده مست

بازگشت و باخجالت عرضه داشت:

 

نام خود را من ز خاطر برده ام

نام من را از بهاران کم نکن

پس خدا در گوش او آهسته گفت:

ای گل زیبا، فراموشم نکن

 

FORGETـMEـNOT

by: Anonymous

 

When to the flowers so beautiful

The Father gave a name,

Back came a little blueـeyed one,—

All timidly it came.

And standing at the Father’s feet

And gazing on His face,

It said, in meek and timid voice,

Yet with a gentle grace:

“Dear Lord, the name Thou gavest me,

Alas, I have forgot.”

The Father kindly looked on her

And said, “Forgetـmeـnot.”

 

                               □ □ □

 

همیشه به حرف دلت گوش کن

 

سر راه کیهان خدایان عشق

سری هم به سیارۀ ما زدند

از آواز زن ساز نو ساختند

برای دل مرد سرنا زدند

 

بنال ای زن از عمق جانت بنال

خدای هوس ها چنین حکم کرد

که یک زن بنالد در آغوش مرد

چه هنگام لذت، چه هنگام درد

 

تن زن در آن رخت زیباتر است

که دور تنش خون مادر تنید

جز این رخت هر چیز دیگر که هست

به دستان مستانه باید درید

 

دو تا توپ داری که تا پای مرگ

مرا در پی خویش خواهد دواند

بیا تا خود صبح بازی کنیم

پسربچه ها بچه خواهند ماند

 

هزار آری داغ و پراشتیاق

درون نه ای سرد و مغرور هست

زبانت اگر نیش زد باک نیست

عسل هست جایی که زنبور هست

 

تنت را اگر بوسه باران کنم

شکوفا شود شاخ شیپوری ات

در انگشت هایم که بفشارمت

خم مِی شود باغ انگوری ات

 

اگر باز هم خیس شبنم شدی

به گل های قالی هم آبی بده

پلنگ پتو بی قرار است باز

به او نیز جام شرابی بده

 

فقط لحظه ای مست هشیار باش

به هر حملۀ عقل پاتک بزن

بدان زندگی خندۀ لحظه هاست

بخند و به این لحظه چشمک بزن

 

خداوند یار سه جور آدم است:

تهی مغزها، بچه ها، مست ها

پس او یار دلدادگان نیز هست

که هستند مجموعۀ هر سه تا

 

خدا کودکی را به آن زن دهد

که در حق مردی نکویی کند

نه در خرج جان و نه در خرج تن

نباید کسی صرفه جویی کند

 

جوانی همان قطرۀ شبنمی است

که همراه باد سحر می رود

دریغا که این سرگل زندگی

به پای جوانان تلف می شود

 

به فردا نینداز آن بوسه را

که امروز هم می توان هدیه داد

به خوشبختی کوچکی دل ببند

که لب بر لب آرزویی نهاد

 

اگرچند حلوا لذیذ است و خوش

بخور غوره را بر سر شاخ تاک

که تا غوره حلوا شود ای بسا

که ما خفته باشیم در قعر خاک

 

همین که لبم بر لبت قفل شد

زمین و زمان را فراموش کن

دل یک زن عاقل تر از عقل اوست

همیشه به حرف دلت گوش کن

 

                               □ □ □

 

کتاب

 

یک نفر با شعور چرکینش

ردپای همیشه خونینش

عشق را تا ابد به ننگ آلود

در اصول کمر به پایینش

 

یک نفر با ن بسیارش

با روان حریص بیمارش

آب را با سراب قافیه کرد

در کتاب پلید بودارش

 

این کتابی که هرکه می خواند

به خیالش که غیب می داند

سال ها عمر کرده است و هنوز

به عن تازه ریده می ماند

 

بویناک است مثل کپه عنی

زیر بیل دراز گورکنی

گند آن بیش تر بلند شود

هرقدر بیش تر همش بزنی

 

                               □ □ □

 

موسم رأی دادن آمده است

داده ام، می دهی و خواهد داد

مش حسن گاو بود، گاو نشد

ای عزادار عمر رفته به باد

 

باز ما رأی می دهیم به بد

از هراس مصیبتی بدتر

باز لطفاً سوارمان بشوید

ما کماکان خریم: عرعرعر

 

                               □ □ □

 

دل می زنم به راه

 

انسان چقدر کوچک و تنهاست در جهان

مثل گلی که بر سر رودی شناور است

تا چشم باز می کند این نرگس خمار

در دست های باد ستمکار پرپر است

 

با قلب بی قرار و قدم های استوار

باید به سرزمین هوس های خویش رفت

آن جا که راه رفتنمان سخت می شود

محکم تر از گذشته بباید به پیش رفت

 

با جاده آن کنیم که با جاده می کنند

گام نخست ماست که دشوار ساده است

آغاز جنگ تن به تن پا و تاول است

پرتاب یک لگد به هیولای جاده است

 

آنان که بی اراده و منگ ایستاده اند

گویی به سوی ظلمت یک چاه می روند

آنان که دل به نقشۀ گمراه داده اند

هرگز نمی رسند، فقط راه می روند

 

بی دل زدن به راه به جایی نمی رسیم

تنها دلیل راه دلی بااراده است

 

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 41

 

Happy is the man who has a handsome wife close to an abbey.

ای خوش آن مرد که یک همسر زیبا دارد

دم یک صومعه هم مسکن و مأوا دارد. (فرانسوی)

 

Widows are always rich.

بیوه زن ها همیشه خرپول اند.

 

Riches got by craft is lost with shame.

مال با نیرنگ اگر حاصل شود

آخرش با ننگ از کف می رود.

 

Wink and choose.

تو چشمکی بزن و انتخاب کن.

 

A lewd bachelor makes a jealous husband.

یک بی زن زنبارۀ عیاش و لچر

یک شوهر شکاک شود آخر سر.

 

A fool is known by his babbling.

بی عقل را با چرت و پرتش می شناسند.

 

That fish will soon be caught that nibbles at every bait.

ماهی ای زود صید خواهد شد

که به هر طعمه نوک زند سرخود.

 

Deaf as a post.

کر به مانند دیرکی چوبین.

 

Though love is blind, yet ‘tis not for want of eyes.

عشق هرچند که نابینایی است

کوری اش از سر بی چشمی نیست.

 

A rolling eye, a roving heart.

حاصل چشم چرانی دل سرگردانی است.

 

That is but an empty purse that’s full of other men’s money.

کلهم یک کیف توخالی است آن

پرشده از پول های دیگران.

 

It has neither arse, nor elbow.

نه دارد، نه آرنج.

 

The burnt child dreads the fire.

بچه گر دست به آتش زده و سوخته است

وحشت از شعلۀ آتش را آموخته است.

 

Every fool thinks himself wise to the very last.

هر مشنگی خویشتن را حد اعلای خرد داند.

 

God helps three sorts of people: fools, children, and drunkards.

یاور این مردمان باشد خدا:

خنگ ها و بچه ها و مست ها. (فرانسوی)

 

Butter would not melt in his mouth.

کره توی دهنش آب نمی شه.

 

By biting and scratching cats and dogs come together.

گربه و سگ چون که در آمیزش اند

گاز می گیرند و چنگی می کشند.

 

He is a fool that forgets himself.

هرکسی از یاد خود غافل شود یک ابله است.

 

The charitable give out at the door, and God puts in at the window.

از در که بیرون می دهند افراد نیکوکار

از پنجره تو می فرستد ایزد دادار.

 

Gall under sugar hath double bitterness.

در زیر شکر زهره دوچندان تلخ است.

 

It is no child’s play when an old woman dances.

چو یک پیرزن گرم قر دادنی است

چنین صحنه ای بچه بازی که نیست.

 

A hedge between

Keeps friendship green.

بین باغ دوستی وقتی حصاری می گذاری سبز می ماند.

 

He is not poor that hath little, but he that desireth much.

فقیر او که دارایی اش کم بُود نیست

فقیر است آن کس که خواهان خیلی است.

 

No hell like a troubled conscience.

دوزخی مانند یک وجدان ناآرام نیست.

 

No rogue like to the godly rogue.

حاش لله که یک الدنگ فرومایۀ پست

مثل یک مردک رذل متشرع شده است.

 

No man is a hero in the eyes of his valet.

هیچ مردی از نگاه نوکرش یک قهرمان نیست. (فرانسوی)

 

If money be not thy servant, it will be thy master.

اگر پول تو نوکر تو نشد

پس او سرورت می شود خود به خود.

 

One man’s trash is another man’s treasure.

زباله های یکی گنج های دیگری اند.

 

What can you expect from a hog but a grunt.

به جز یک خرخر از خوکی که داری

به چیز دیگری امیدواری؟

 

Scald not your lips with another’s porridge.

لبت را با حلیم آدمی دیگر نسوزانی.

 

Buy a young husband with an old one’s hide.

با پوست یک شوهر پیر

شوی جوانی بهر خود گیر.

 

Caveat emptor. – Let the buyer beware.

بگذار خریدار مراقب باشد. (لاتین)

 

The cat is hungry when a crust contents her.

گرسنگی چه فشاری به طفلک آورده

چنین که گربه قناعت به خرده نان کرده.

 

Take things as you find them.

هرچه را آن سان که می یابی بگیر.

 

Blessings are not valued till they are gone.

قدر نعمت ها را آن چنان که بایست

تا ز دستت نروند تو نخواهی دانست.

 

He is as firm as a rock.

شبیه تخته سنگی استوار است.

 

Company’s good if you are going to be hanged.

خوب است شریک فرد دیگر بشوی

هر وقت هوس کنی که بر دار روی.

 

God alone understands fools.

فقط شخص خدا قادر به درک کله پوکان است. (فرانسوی)

 

He is a fool that thinks not that another thinks.

اگر فردی نیندیشد که فرد دیگری جز او

تواند تا بیندیشد، یقیناً هست یک هالو.

 

You seek grace at a graceless face.

تو در یک چهرۀ بی لطف داری لطف می جویی.

 

What good can it do an ass to be called a lion?

به حال خر مگر توفیر دارد

که او را هرکسی شیری شمارد؟

 

An ill marriage is a spring of ill fortune.

ازدواجی بد سرآغاز سیه روزی است.

 

You may truss up all his wit in an egg-shell.

در میان پوست یک تخم مرغ آسان و زود

کل عقل و هوش او را می توانی جا نمود.

 

You are as inconstant as the wind.

مثل بادی بی ثبات و یلخی ای.

 

The wolf loses his teeth, but not his memory.

گرگ چو دندان وی افتاده است

حافظۀ او ولی آماده است.

 

As a tree falls, so shall it lie.

درخت آن جا که می افتد همان جا نیز خواهد ماند.

 

Who keeps company with the wolf will learn to howl.

همدم گرگ که باشد یارو

زوزه را خوب بیاموزد او.

 

If you got it, flaunt it.

به آن بناز چنانچه به چنگش آوردی.

 

Who lives by hope will die by hunger.

هرکس که زندگی بکند با فقط امید

در آخر از گرسنگی او می شود شهید.

 

The properer man, the worse luck.

او که شایسته تر است از همه بدشانس تر است.

 

Who likes not his business, his business likes not him.

مرد وقتی دوستدار شغل و کارش نیست

60 هایکو

 

هایکوهای بخش اول از خودم است و هایکوهای بخش دوم ترجمۀ منظومی است که از ضرب المثل های انگلیسی کرده ام، غیر از چهار تای آخری که ترجمۀ چهار ضرب المثل فرانسوی هستند.

 

بخش اول:

 

صحنۀ بوسۀ سانسورشده چی داشت که سانسورچی لرزید و گریست؟

وسط این همه جنگ، این همه خون

بوسه ای بود. ولی دیگر نیست

 

 

 

در این عصر جهاد اقتصادی

بدون خرج کافی شاپ و کاندوم

خوشم با های انفرادی

 

 

 

هرچه در متن کتاب دینی است

حاصل عقدۀ خودخربینی است

گاه ریدن سر قبر پدرت یک عمل آیینی است

 

 

 

مرد وقتی كه هلو می بیند

یا می چیند

یا می ریند

 

 

 

ـ عسلم، خوابی یا بیداری؟

ـ خرّوپف!

ـ ای بمیری؛ اَه، تف!

 

 

 

شاعری که تخم های خویش را

در میان سطرسطر شعرهای خویش کاشت

گفتنی زیاد داشت

 

 

 

کبوتر با کبوتر، باز با باز

و من هم با یک آقای پسرباز

کند همجنس با همجنس پرواز!

 

 

 

پسرک با مشتش

خودکفا شد. حالا

مرگ بر آمریکا!

 

 

 

هر زمان بهار می شود

کویر هم

بی قرار می شود

 

 

 

پدربزرگ

بس که ذکرهای خویش را شمرد

مرد

 

 

 

تلاش معاش

تلاش معاش

به این زندگانی بشاش

 

 

 

کاشف شیطون بلای چادر مشکی

حق نبوغ هراسناک تو بوده

جایزۀ سال علم چشم پزشکی

 

 

 

چشمۀ جوانی ن دو تاست

يكيش سمت چپ

يكيش سمت راست

 

 

 

یک بلوغ بی فروغ داشت

تخم های خویش را

روی ماه کاشت

 

 

 

فعلنه سه شهر عشق

قم است و غزه و دمشق

زرشق!

 

 

 

صحنه های زندگی

اگر شبیه صحنه های فیلم های صحنه دار بود

شاهکار بود

 

 

 

کسی که تا خود صبح

ستاره می شمارد

ستاره ای ندارد

 

 

 

آرزوهایی داشت

مرگ

همه را از دوشش برداشت

 

 

 

درس عشق می دهد

زنی سپیدموی

بر مزار شوی

 

 

 

تک درخت باردار

ويار كرده است

اندكی بهار

 

 

 

بازم این بچۀ ندیدبدید

تا دوباره چشش به دختر خورد

خودشو تکه پاره کرد و درید

 

 

 

باز هم رنگ سیاه

باز هم نوحه، عزا

ای فلان بن فلان، باز که کشتند تو را!

 

 

 

جناب شیخ سرش داغ بود و سوتی داد:

دو جفت بال خدا داشت

یکی به جعفر طیار و دومیشو به این مرد عنکبوتی داد

 

 

 

دختری که توی حوض قصر پادشاه قصه های زیر گنبد کبود

غرق شد

ظاهراً شنا بلد نبود

 

 

 

عاشقی شروع شد

وقت صرف شام شد

عاشقی تمام شد

 

 

 

چشم هایش رنگ رؤیا داشت

شهرزاد قصه گو شد

سرزمین آرزوها را درونم کاشت

 

 

 

چه خنده دار و چه تخمی به گه کشیده شدم

به روی آینه تف می کنم شبی صد بار

و از صمیم دلم فحش می دهم به خودم

 

 

 

زنی نشسته در کنار قبر کوچکی

توی مشت او عروسکی

توی گوش او صدای خنده های کودکی

 

 

 

وقتی ستاره هم به تو چشمک نمی زند

یعنی برو بخواب

یعنی برو بمیر

 

 

 

شب که آسمان سیاه می شود

خندۀ سفیدبرفی زنی سیاه پوست

ماه می شود

 

 

 

به من بخند

به شعرهای من بخند

ولی بخند

 

 

 

زندگی مثل ورود از اون دره

سفت وقتی که بگیری یک کمی دردآوره

شل بگیری بهتره

 

 

 

بخش دوم:

 

زندگی

تا بیاییم بفهمیم که چیست

نصف آن دیگر نیست

 

 

 

اگر تختخواب و لحاف و پتو

کنند آنچه دانند را بازگو

چه بسیار لپ ها شود چون لبو

 

 

 

خواند شیطان به گوش خرچنگی:

تو شبیه دونده ای هستی

و - به مرگ خودت - نمی لنگی

 

 

 

گرچه این بچه دماغو لوسه

هرکسی بینی این بچه هه رو پاک کنه

لپ مامانه رو اون می بوسه

 

 

 

شک نکن هرکسی که با یک خر

کل بیندازد و کند عرعر

خود او هست یک خر دیگر

 

 

 

تو که هر چیز

مردی که بی زنی برود توی رختخواب

تا صبح وول می خورد و آه می کشد

مردی که با زنی برود توی رختخواب

تا صبح وول می خورد و آه می کشد

بین مجرد و متأهل چه فرقی است؟

 

میان آه من تا آه ایشون

تفاوت از زمین تا آسمان است


شعر و مطالب ادبی

زن زیبا به هنگام تولد

چه نیکو جامه ای آورده با خود

لباس یاس ها و گل پری ها

لباس اولین و آخرین مد

 

اگرچه بی قراری، بی حواسی

چه خوب آس خودت را می شناسی

تو می دانی که در چشمان یک مرد

تو وقتی بی لباسی خوش لباسی


شعر و مطالب ادبی

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 46

 

Women’s tongues are their swords, and they do not let them rust.

آنچه شمشیر ن است زبان است و ن

نتوانند که زنگار ببینند بر آن.

 

Do not put your cart before the horse.

گاری ات را جلوی اسب نبند. (لاتین)

 

Belles are not for the beaux.

دختران دلربا و دلپسند

قسمت خوشگل پسرها نیستند. (فرانسوی)

 

Life is what you make it.

زندگی آن چیزی است که خودت می سازی.

 

Nobody calls himself rogue.

حاش لله که یک آدم، به هر اندازه که بد

لقب رذل پدرسوخته بر خود بنهد.

 

The devil is not always at a poor man’s door.

ابلیس همیشه جلوی خانۀ یک مرد گدا نیست.

 

What is marriage, mother? Daughter, it is spinning, bearing children, and weeping.

مادر من، به من بگو که چه چیز

معنی ازدواج مرد و زن است؟

دخترم، ازدواج نخ ریسی

بچه زاییدن و گریستن است. (پرتغالی)

 

Do not cast your pearls before swine.

دانه های دُر خود را جلوی خوک نریز.

 

He that never climbed never fell.

او که در عمر خود نکرد صعود

هیچ موقع سقوط هم ننمود.

 

There is a devil in every berry of the grape.

در دل هر حبۀ انگور شیطانی است. (ترکی)

 

What may be done at any time will be done at no time.

آن کار که هر وقتی انجام توان دادن

حاشا که چنین کاری انجام شود اصلاً.

 

Sorrow will wear away in time.

ماتم زمان که می گذرد آب می رود.

 

Who more busy than he that hath least to do?

سر کی گرم تر از انسانی است

که به جز کار کمی او را نیست؟

 

It is better to be lucky than wise.

خوش شانس بودن به ز عاقل بودن است.

 

The world is a ladder for some to go up and some down.

جهان یک نردبان باشد به زیر پای آدم ها

که یک دسته از آن پایین روند و دسته ای بالا.

 

Hope is as cheap as despair.

امیدم همون قدر ارزونه که ناامیدی.

 

The most cunning are the first caught.

آن کسان کز همه مکارترند

از همه زودتر افتند به بند. (فرانسوی)

 

The wheel of time, and of fortune is still rolling.

چرخ زمان و چرخ بخت هنوز چرخ می زنند.

 

Never do evil that good may come of it.

مطلقاً شری نکن با این گمان

تا مگر خیری به دست آید از آن.

 

A full purse makes the mouth to speak.

یک کیسۀ پر هر دهانی را به گفتار آورد.

 

Better suffer ill than do ill.

طاقت و صبر در برابر شر

از به پا کردنش بسی خوش تر.

 

We shall lie all alike in our graves.

همه یک جور توی قبرمان خواهیم خوابید.

 

He that would eat the fruit must climb the tree.

هرکسی که میوه را طالب شود

از درختش باید او بالا رود.

 

The dead and the absent have no friends.

مردگان و غایبان را دوست نیست.

 

Words spoken in an evening the wind carrieth away.

عصرها هر چیزی انسان بر زبان می آورد

باد معمولاً به همراه خود آن را می برد.

 

Honour blossoms on the grave.

بر گور شکوفه می کند عز و شرف.

 

You are never too old to change your ways.

تو هرگز نیستی آن قدرها پیر

که پنداری شده آن قدرها دیر

که دیگر عاجزی و ناتوانی

ز تغییر مسیر زندگانی.

 

The more prudish the more unchaste.

هرکه بوالهوس تر است خشکه مقدس تر است.

 

You know good manners, but you use but few.

ادب و تربیت بلد هستی

ولی آن را به کار کم بستی.

 

He is wise who can make a friend of a foe.

او که دشمن را تواند کرد دوست، عاقل اوست.

 

You may know by a handful the whole sack.

فقط با مشتی از آن می توانی

درون کل گونی را بدانی.

 

He that has no enemies has no friends.

هرکسی دشمن ندارد، دوستی اصلاً ندارد.

 

He who swells in prosperity will shrink in adversity.

وقت سعادت او که پر از باد می شود

در موقع مصیبت خود آب می رود.

 

Gluttony kills more than the sword.

پرخوری بیش از دم شمشیر آدم می کشد.

 

He’s up at five,

And he will thrive.

شده بیدار پنج صبح این مرد

لاجرم پیشرفت خواهد کرد.

 

One must howl with the wolves.

زوزه باید کشید با گرگان.

 

The longest journey starts with a single step.

هرقدَر هست سفر دور و دراز

با یکی گام تو گردد آغاز. (چینی)

 

Wrong never comes right.

غلط محال بُود که درست از آب درآید.

 

All is not lost that is in danger.

هرکجا چیزی اگر در خطر است

نه چنین است که کلاً هدر است.

 

All the world and his wife.

کل دنیا یه طرف، همسر آقا یه طرف.

 

He that commits a fault thinks everyone speaks of it.

او که کار بد و زشتی بکند پندارد

هرکسی قصۀ آن را به زبان می آرد.

 

No striving against the stream.

برخلاف جریان زور نزن.

 

He who does not rise early never does a good day’s work.

مرد وقتی که سحرخیز نباشد، عمراً

کار روزانۀ خوبی بتواند کردن.

 

Stolen apples are sweetest.

سیب ی مزه اش شیرین تر است.

 

He that sings on Friday will weep on Sunday.

جمعه آواز که می خواند مرد

روز یکشنبه فغان خواهد کرد.

 

Do not cross the bridge till you come to it.

رد نشو از روی پل تا نرسیدی به آن.

 

He that praiseth himself spattereth himself.

به خود لای و لجن می پاشد آن مرد

که خود را مدح و تحسین و ثنا کرد.

 

Good watch prevents misfortune.

هوشیاری سد راه بدبیاری می شود.

 

If you run after two hares, you will catch neither.

گر به دنبال دو خرگوش دوی

صاحب هیچ کدامش نشوی. (لاتین)

 

After mischance every one is wise.

پس از بدبیاری همه عاقل اند.

17 مثنوی

 

دختران هر زمان که شل شده اند

پسران در سه سوت خل شده اند

 

لپ او سرخ رنگ شد، جانم

سینه اش مثل سنگ شد، جانم

 

صاحب سینه شل شده، اما

سینه اش سفت می شود، عجبا!

 

در دیزی که ظاهراً باز است

گربه هم تشنۀ دو تا گاز است

 

                               □ □ □

 

چه ساپورت نازی؛ عجب دختری

دل شاعرا رو به کل می بری

چه شعری برا تو بگم؛ اُه، ملس

که ساپورت با شرت هم قافیه س!

ساپورت

 

او که طراح مد ملت ماست

تیپ یک زاغ به چشمش زیباست

 

روح او تیره ترین تاریکی است

و خودش هیزترین بوتیکی است

 

گفته ساپورت مضر است به پوست

هرکه پوشیده تنش رنگ لبوست

 

بس که چرک است و شپش هم دارد

هرکه پوشیده تنش می خارد

 

این نه شلوار که تنبان باشد

این ردای خود شیطان باشد

 

گفته هرکس که بپوشد ساپورت

بپراند ز سر مردم چرت

 

روح او غرق گناه است ای وای

در جهنم ته چاه است ای وای

 

هرکسی خالق این شلوار است

نوکر اسکل استکبار است

 

ساق وقتی که اپیلاسیونی است

عین ماشین جگرریزکنی است

 

دیدۀ برزخی بعضی ها

زیر شلوار چه می بیند، وا!

 

و خدا عقل دهادش دو منی

و شوکی نیز به طرز خفنی

 

تا به آن وقت به من گوش کنید:

کار هرروزه فراموش کنید

 

و بگردید به دنبال زنی

که ثواب است به او زل بزنی

 

او که ساپورت به تن کرده و هی

می کند توی خیابان لی لی

 

صاحب ساق ترین ساق زمین

کعبۀ امت عشاق زمین

 

که خودش عارف واصل شده است

مدرکش قطب معادل شده است

 

خرقه اش خرقۀ دنیایی نیست

از بهشت آمده، این جایی نیست

 

دور آن ساق خدا پرده کشید

کرم ابریشم دل پیله تنید

 

این لباس اخِ غیرشرعی

این لباس کَمَکی نامرئی

 

پنبه اش کار خود حلاج است

رابعه بافته در روز الست

 

صاحب این بدن توپر و سفت

خرقه از دست خود خضر گرفت

 

ساق او جاذبه ای کیهانی است

هفت من مثنوی عرفانی است

 

ساق هایی که دو ساقی هستند

جام های می باقی هستند

 

و یکی خوف و یکی نیز رجاست

و یکی شمس و یکی مولاناست

 

او که استاد تمام عرفاست

پای ساپورتی او دست خداست

 

رازهای بدنی بالغ را

و من الخلق الی الخالق را

 

معنی روشن عرفان بدن

خانقاه تن سرزندۀ زن

 

سالک دیدۀ یک عاشق هیز

همۀ معنی حافظ را نیز

 

در تو آن جور که او می گوید

شاخۀ معرفتی می روید

 

خرقۀ عشق همین ساپورت است

خاصه وقتی که بدون شرت است

 

                               □ □ □

 

نوشابۀ گازدار تقدیم تو باد

 

ای فاعل همیشگی مادر وطن

یک خرده صبر، یک نمه روغن اقلکن

 

آن مردها که یکسره از پشت می کنند

اول درون تو انگشت می کنند

 

این ها که در تو شیشۀ نوشابه می کنند

نامردها نه شست، نه سبابه می کنند

 

این شعر دارد آن طرفی می رود که من

می ترسم از اوین و طریق الخروج عن

 

گه خورده ام که شعر. غلط کرده ام که. آه!

موساد.؟ نه، به جان خودم. ـ اوخ ـ اشتباه.

 

ناهار. ـ زرررررررررررت ـ توی اوین خورده ام نخود

نوشابه تان ـ ببخش ـ کمی گازدار شد

 

                               □ □ □

 

مهر خاوران

 

شرت سبز و بدن برفی او

بودن و کم حرفی او

قرمز و سبز و سفیدش قاطی ست

پرچم ملت ایران فاطی ست

 

          سرزد از افق مهر خاوران

          فروغ دیدۀ حق باوران

 

                               □ □ □

 

وازلین و کره را خرج مهی باید کرد

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

درس عشق

 

چو دلدارت اپن یا حلقوی نیست

نصیبت جز سلوکی معنوی نیست

 

               کسی این گونه کرده ویزویزی

               که از آناتومی نشنیده چیزی

 

               برای کوری این خرمگس ها

               دو در دارد شبستان هوس ها

 

               چنانچه مهر و موم است این یکی در

               چه غم؟ داخل بشو از راه دیگر

 

                               □ □ □

 

در جواب مدعی گوید

 

ای که گفتی ادب نمی دانی

مایۀ ننگ شعر ایرانی

 

شدی از دست شعر من عصبی؟

وای مامان، چقد تو باادبی

 

من که رک گفته ام که عین یه خر

آشو با جاش می خورم جیگر

 

تو چرا شعرهامو می خونی؟

کرم داری خودت؛ برو اونی

 

ادبو داشتی؟ نگفتم

او و و و و و وف، اون، اونِ خوشگل و دون دون

 

                               □ □ □

 

هفت تُن اسم و رسم مردافکن

بر سر پنج سیر کپۀ عن

تا که این دسته بیل سرور ماست

خاک عالم همیشه بر سر ماست

 

                               □ □ □

 

با این که قطره قطره دلت را مکیده اند

با این که ذره ذره تنت را جویده اند

 

دیگر امیدهای تو هم از تو خسته اند

دیگر به روی سوختنت چشم بسته اند

 

مثل ستاره های شبی سالخورده اند

تا چشم روی هم بگذارند مرده اند

 

                               □ □ □

 

وای، لب هاش چه نمناک شده

چه عرق کرده، رژش پاک شده

فکر ناجور نکن بابایی

که فقط خورده یه فنجون چایی

 

خودمونیم، چه گیجن پدرا

باز باباش رکب خورده، چرا؟

اون که ساقی شه پسردایی شه

دختره تشنۀ اون چایی شه!

 

                               □ □ □

 

بدان رأیی که ما آن روز دادیم

به منویات ایشان گوز دادیم

و ایشان درعوض باتوم در دست

مسیر گوز ما را کلهم بست

 

                               □ □ □

 

آخرین خنده های من کی بود؟

آخرین خنده های من کی بود؟

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 48

 

There is no family but there’s a whore or a knave of it.

یک خانواده نیست به سرتاسر جهان

یک یا که رذل نیاید برون از آن.

 

Lips, however rosy, must be fed.

لب دلدار اگرچند که همرنگ گل سرخ بُود، باز غذا می خواهد.

 

Better be killed by robbers than by the kick of an ass.

آدمی کشتۀ ان ستمگر بشود

به از آنی که شهید لگد خر بشود. (پرتغالی)

 

The fatter the flea, the leaner the dog.

هرقدَر کک چاق تر، سگ درعوض لاغرتر است. (آلمانی)

 

He that marries a widow and three children marries four thieves.

مرد وقتی که ازدواج کند

با زنی بیوه و سه بچۀ او

عملاً با چهار تا سارق

وصلتی کرده است این یارو.

 

The fool saith, who would have thought it?

بی عقل چنین گوید: «کی فکرشو می کرد؟»

 

The greatest step is that out of doors.

برون در که قدم می نهی به گام نخست

همان بلندترین گام زندگانی توست.

 

Pride goes before, and shame follows after.

غرور از جلو می رود، شرم هم در پی اش.

 

It is better to deal with a whole fool than half a fool.

گیر فرد کاملاً خنگ و خری افتی اگر

به که گیر فردی افتی نیمه عاقل ـ نیمه خر.

 

I hate fetters though they be of gold.

من از زنجیر بیزارم، اگرچه از طلا باشد.

 

Fair words make a fool fain.

حرف های دلفریب و دلپسند

مایۀ خرسندی احمق شوند.

 

As proud as Lucifer and as poor as Job.

به خودپسندی ابلیس و بی نوایی ایوب.

 

There is more hope of a fool than of him that is wise in his own eyes.

بر خل امید بیش تری می توان که بست

تا آن کسی که از نظر خویش عاقل است.

 

Better pay the butcher than the doctor.

به که پولت را به قصابی دهی تا دکتری.

 

Discreet women have neither eyes nor ears.

ن محتاط و به هوش

نه چشم دارند و نه گوش.

 

A good name is better than riches.

نام نیک از مال و ثروت بهتر است.

 

Women, wealth, and wine have each two qualities, a good and a bad.

ن و باده و ثروت دو ویژگی دارند

یکیش جنبۀ خوب و یکیش جنبۀ گند.

 

A useful trade is a mine of gold.

یک حرفۀ مفید یک معدن طلاست.

 

Women, priests, and poultry never have enough.

کشیشان و ن و مرغ ها را

ز چیزی سیرمونی نیست گویا.

 

Give and spend, and god will send.

ببخش و خرج کن؛ زیرا خدا روزی رسان باشد.

 

He that serves well need not be afraid to ask his wages.

کسی که پسندیده خدمت کند

نباید بترسد اگر درعوض

تقاضای یک مزد و اجرت کند.

 

Death keeps no calendar.

مرگ تقویمی به همراهش ندارد.

 

A woman may be ever so old, if she takes fire she will jump.

هر زنی هرقدر هم که سالخورد و پیر شد

هر زمان آتش بگیرد می پرد از جای خود. (دانمارکی)

 

One sheep follows another.

هر گوسفندی در پی آن دیگری است.

 

Who meddleth in all things may shoe the gosling.

گر فضولی بکند توی هر کار آقا

ای بسا نعل کند جوجۀ غازی را.

 

Wine is old men’s milk.

شراب شیر پیرمردهاست.

 

When war begins hell opens.

جنگ هر وقت که آغاز شود

دوزخ البته درش باز شود.

 

The more prudish the more sinful.

هرکه پرگناه تر است ظاهرالصلاح تر است.

 

Heaven and earth fight in vain against a fool.

علیه او که یک خنگ مشنگ است

زمین و آسمان بی خود به جنگ است.

 

A man is known by the company he keeps.

مرد را از روی جمع دوستانش می شناسند.

 

He is no small knave who knows a great one.

نابکار کوچکی آن مرد نیست

کو بداند نابکار گنده کیست.

 

It is better the child should cry than the father.

گریۀ بچه به از گریۀ بابای وی است.

 

He that will not be saved needs no preacher.

رستگاری را اگر فردی نخواست

بی نیاز از وعظ کردن های ماست.

 

Every man slams the fat sow’s arse.

درِ خوک پروار بزند هر آن که آید.

 

The best things come in small packages.

آن چیزها که بهترینِ چیزهایند

همواره اندر جعبه های کوچک آیند.

 

Weigh right, and sell dear.

به درستی بکش، گران بفروش.

 

It is better to light a candle than curse the darkness.

به که شمعی برفروزی و نهی

تا که دشنامی به تاریکی دهی.

 

Not even Hercules could contend against two.

هرکول هم حریف دو آدم نمی شده. (یونانی)

 

A silver key can open an iron lock.

یک کلید نقره ای وقتی که می آید

قفل سخت آهنین را نیز بگشاید.

 

Into every life a little rain must fall.

نرمه بارانی سر هر زندگی باید ببارد.

 

To forget a wrong is the best revenge.

بدی را فراموش کردن بجاست

که گویی بهین انتقام شماست.

 

Thou wilt get no more of the cat, but the skin.

چیزی از یک گربه غیر از پوستش گیرت نمی آید.

 

He that will steal a pin will steal a better thing.

او که راحت سوزنی کش می رود

چیزی بهتر از آن می شود.

 

You have a face to God, and another to the devil.

چهره ای رو به خدا داری و یک چهره به سوی ابلیس.

 

He that will steal an egg will steal an ox.

آن کسی که می تواند تخم مرغی کش رود

دارد استعداد این که سارق گاوی شود.

 

Half a tale is enough to a wise man.

نیمی از یک داستان از بهر عاقل کافی است.

 

He that pities another remembers himself.

برای دیگری آن کس که دل بسوزاند

به یاد خویشتن افتاده و نمی داند.

 

Children and fools speak the truth.

بچه ها و احمق ها حرف راست می گویند.

 

Hasty climbers have sudden falls.

هرکسی یک هویی صعود نمود

سرنوشتش سقوط فوری بود.

 

A fool may give a wise man counsel.

عاقلی را ابلهی شاید که اندرزی دهد. (یونانی)

 

33 رباعی

 

توی دل من گمان کنم جنگ شده

آوای تپیدنش بدآهنگ شده

من مانده ام این باز چه مرگش شده است

شاید دل من برای تو تنگ شده

 

 

 

با جان خمار باده را می سازند

با پای پیاده جاده را می سازند

در لحظۀ دست و پا زدن در آتش

سرزنده ترین اراده را می سازند

 

 

 

تا لحظۀ بینایی من رنگ نبود

تا دل شنوا نبود آهنگ نبود

شیدا شدم و دو بال پیدا کردم

تا لحظۀ پر زدن قفس تنگ نبود

 

 

 

روی سر ما باز کلاهی دگر است

پایان مسیر اول راهی دگر است

وقتی هدف قیام ما بی هدفی است

هر رهبر انقلاب شاهی دگر است

 

 

 

آنان که سه چلچراغ شام سیه اند

لپ های تو و ماه شب چارده اند

شب ها که تو روی بالکن می آیی

در بین ستاره ها تو گویی سه مه اند

 

 

 

یک پای رونده راه را می سازد

با گام نخست جاده می آغازد

حتی سفری به دور دنیا را هم

گام یکمین به راه می اندازد

 

 

 

یک مرد به خوابی ابدی رفت و غنود

یک بچه به روی زندگی چشم گشود

دیروز یکی بود که اینک رفته

امروز یکی هست که دیروز نبود

 

 

 

چشمان تو می کارد و می پروردم

در باغچه اش به بار می آوردم

یک روز دلم به باغ یک آینه رفت

دل هم که به هر سو برود می بردم

 

 

 

آن لحظه که آنِ لحظه در مشت من است

آن لحظه که من روشن و بی خویشتن است

آن لحظه که آن بی امانی دارد

آن لحظه همان لحظۀ عاشق شدن است

 

 

 

هر شب خبر از بره کشانی دگر است

از بوی کباب مردی آتش به سر است

هر یک وجب از عبای هر ی

یک لقمۀ نان سفرۀ یک پدر است

 

 

 

بپّا که بدون عاشقی پیر نشی

ناکام از این زمونه سیکدیر نشی

فردین نشو هر وقت زنی می بینی

اون فیلمه خره؛ بهتره جوگیر نشی

 

 

 

موهای تو جذاب ترین حالت کل

ابروی تو محراب ترین معنی پل

چشمان تو بی تاب ترین مرغابی

لبخند تو کمیاب ترین گونۀ گل

 

 

 

موجی که به پا خاسته یک طوفان است

بذری که به پا خاسته باغ افشان است

رودی که فرونشست مردابی شد

انسان چو به پا خاست ابرانسان است

 

 

 

پیچان و خروشان و دمان می تازد

خود را به میان دره می اندازد

رودی که اراده کرده دریا باشد

با خون خودش دریا را می سازد

 

 

 

از شعری اگر مست شوی شیدایی

در شعری اگر غرق شوی دریایی

سنگ محک یک دل زیبا شعر است

با شعری اگر گریه کنی زیبایی

 

 

 

زیر تنم انگار که فندک زده است

توی دلم انگار که چنگک زده است

هر وقت که با ناز نگاهم کرده

هر وقت که خندیده و چشمک زده است

 

 

 

پنداشته از دماغ فیل افتاده ست

بر تخت فریدون چه لمی هم داده ست

این نوکر روس ها نمی داند که

قلادۀ زر هنوز هم قلاده ست

 

 

 

یارو سگ ارباب ولادیمیر است

اما به شما که می رسد یک شیر است

ای گربه صفت ها، همۀ این قصه

تقصیر شماست، شیخ بی تقصیر است

 

 

 

از خندۀ گل قشنگ تر چیزی نیست

کوتاهی عمر خویش را زیبا زیست

هرچند که هستی اش به بادی بند است

روی لب او خندۀ نامیرایی است

 

 

 

انسان میانسال جوانی پیر است

این بازی بچگانۀ تقدیر است

مردی سی و هفت ساله عاشق شده بود

خندید و به خود گفت که دیگر دیر است

 

 

 

طوفان که به دشت ها شبیخون بزند

هر سرو که خم نمی شود می شکند

تعظیم نمی کنم به بادی، بگذار

تا از بن و بیخ ریشه ام را بکند

 

 

 

یک شاعر گمنام خودش می داند

اشعار وی از چشم نهان می ماند

گاهی دلکم بی خودکی می لرزد

انگار یکی شعر مرا می خواند

 

 

 

حیفه که کسی طعم بهارو نچشه

خرداد بدون عاشقی تیر بشه

امسال بهار فصل گل دادنته

شاید به بهار بعد عمرت نکشه

 

 

 

جعل غزلی دروغ و زیبا عملی است

گر طعم عسل نداشت، رنگش عسلی است

یک شعر دروغ می درخشد گاهی

اما همه اش برق طلایی بدلی است

 

 

 

یک شعر درست شعرخوان هم دارد

یک آتیۀ امن و امان هم دارد

با یک نمه فن شعر ترت شعرتر است

هر موی و میان یک نمه آن هم دارد

 

 

 

امسال همه به روز سگ افتادند

مردم همه از گرسنگی وادادند

در ماه محرم همین سال سیاه

در هیئت شمرها پلو می دادند

 

 

 

بوسیدمش و آه کشیدم با بوش

لیسیدمش و زبونمو کردم توش

تا شل شد و زیر دست من رفت از هوش

سر تا تهشو خوردم و یک آبم روش

 

 

 

بر شاخۀ هر درخت یک کرگدن است

صحرای حجاز هم پر از پنگوئن است

آن لحظه که روبروی من بنشینی

هنگامۀ باشکوه اسکل شدن است

 

 

 

لب های تو با خنده شکوفا شده است

شاداب ترین گونۀ گل ها شده است

مثل گل سرخی که شبی مهتابی

با بوسۀ خیس بادها وا شده است

 

 

 

در کشور ایران مثل زیبایی است

گویند که هر دخترکی بابایی است

اما تو چه مامانی و نازی لیلا

هر قاعده ای شامل استثنایی است

 

 

 

در برکۀ آب ماه جریان دارد

سیارۀ مرده گوییا جان دارد

حالا تو بگو، کدامشان ماه ترند؟

آن موی و میان دارد و این آن دارد

 

 

 

مردی که صدای قلب خود را نشناخت

تقدیر ترانه ای برایش ننواخت

مردی که نرقصید به ساز دل خود

جانانه ترین تانگوی دنیا را باخت

 

 

 

لبخندی اگر بر لب لیلا باشد

دندانش اگر یک نمه پیدا باشد

آن چهرۀ چون لالۀ صحرایی او

تنها

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 47

 

A maid that laughs is half taken.

دختری که می خندد توی روی تو سرمست

یعنی این که شل شده و نیمی از مخش زده است.

 

Health is better than wealth.

سلامت ز ثروت بسی خوش تر است.

 

The fox’s wiles will never enter the lion’s head.

نیرنگ و حقه های یکی روبه حقیر

حاشا که می رسند به فکر بلند شیر.

 

There is a remedy for everything but death.

به جز مرگ، هر چیز را چاره ای است. (لاتین)

 

Do not trust gifts or favors if they come from an enemy.

دل به هر لطفی و هر هدیه ای ای دوست، نبند

گر فرستاده ای از جانب دشمن باشند.

 

It is a sair dung bairn that dare not greet.

بچه ای که جرئت گریه ندارد، بد کتک خورده.

 

The wolf finds a reason for taking the lamb.

گرگ وقتی که بخواهد بره را با خود برد

می تواند تا برای آن دلیلی آورد.

 

Drunken folks often truth.

مست ها حرف راست می گویند.

 

Too much zeal spoils all.

شور و شوق زیاد و پرنیرو

همگان را تباه می کند او. (فرانسوی)

 

He who has drunk will drink.

هرکسی می خورده باشد باز هم می می خورد.

 

The wine in the bottle does not quench thirst.

شرابی اگر توی بطری بماند

کجا تشنگی را فرومی نشاند.

 

Keep good men company and you shall be of the number.

پی نیکان بگیر و نیکو شو.

 

What is new cannot be true.

هر زمان تازه است و نو یک چیز

نتواند درست باشد نیز.

 

Adversity tries friends.

بدبیاری دوستان را آزمایش می کند.

 

He that once deceives is ever suspected.

او که یک بار به فرد دگری زد ترفند

دیگر او را همه با دیدۀ شک می نگرند.

 

Every book is a friend.

هر کتابی یک رفیق است.

 

He that promises too much means nothing.

هرکسی وعده و قولش خیلی است

هیچ میلی به وفا در وی نیست.

 

A wild goose never laid a tame egg.

غاز وحشی تخم اهلی تاکنون نگذاشته.

 

He that riseth betimes hath something in his head.

از خواب کسی که زود سربردارد

چیزی طرف انگار که در سر دارد.

 

Better the foot slip than the tongue.

به که ما را پا بلغزد تا زبان.

 

He that will not be counselled cannot be helped.

آن کس که هیچ پند نخواهد ز کس شنود

هرگز نمی توان به چنین کس کمک نمود.

 

He needs must go that the devil drives.

او که شیطان راندش باید رود.

 

He that will not have peace, God gives him war.

خدا برای طرف جنگ می فرستد اگر

خیال صلح و صفایش نباشد اندر سر.

 

Old men are twice children.

پیرمردان کودک اندر کودک اند. (یونانی)

 

In a calm sea every man is a pilot.

چو دریاست آرام و بادی در او نیست

برای خودش هرکسی ناخدایی است.

 

Spare the rod and spoil the child.

ترکه را فروگذار و بچه را تباه کن.

 

The more you get, the more you want.

هرقدَر بیش تر به دست آری

باز هم بیش تر طمع داری.

 

A living ass is better than a dead lion.

خر زنده ز شیر مرده سر است.

 

Rich people are everywhere at home.

اغنیا در هرکجا هستند

در سرای خویش بنشستند. (آلمانی)

 

No longer foster, no longer friend.

ناهار و شام اگر که نباشد، رفیق نیست.

 

He loves me for little that hates me for naught.

بی دلیل از من اگر کینه گرفته، لابد

با دلیلی الکی عاشق من خواهد شد.

 

He that sends mouths sends meat.

همان که دهان می فرستد غذا می فرستد.

 

What is worth doing is worth doing well.

به انجامش اگر یک چیز ارزد

به خوب انجام دادن نیز ارزد.

 

Empty casks make the most noise.

خم های تهی صدایشان بیش تر است.

 

What one cannot, another can.

آنچه از دست یکی ساخته نیست

پیشۀ عادی فرد دگری است.

 

There is no little enemy.

چیزی به اسم دشمن کوچک نداریم.

 

Better the last smile than the first laughter.

آخرین لبخند کو بر لب نشست

از نخستین خندۀ ما خوش تر است.

 

Wishes never fill a sack.

حاش لله آرزوها گونی ای را پر کنند. (ایتالیایی)

 

He who does not bait his hook fishes in vain.

هرکه بر قلاب خود طعمه نبست

کار ماهیگیری اش بیهوده است.

 

A girl draws more than a rope.

دختری بیش از طنابی می کشد. (اسپانیولی)

 

Who knows not to swim goes to the bottom.

به ته آب می رود یارو

گر شنا را بلد نباشد او.

 

The end crowns the work.

پایان عمل بر سر او تاج نهد. (لاتین)

 

He that despiseth small things shall fall by little and little.

چیزهای خرد را هرکس که می دارد زبون

اندک اندک می کند پسرفت و گردد سرنگون.

 

Youth and age will never agree.

جوانی و پیری محال است با هم توافق کنند.

 

The finest shoe often hurts the foot.

کفش های شیک و ناز و دلپسند

اغلب اوقات پا را می زنند.

 

Morning is the time for study.

صبحدم موقع مطالعه است.

 

One day of a wise man is better than the whole life of a fool.

فقط یک روز عاقل هست برتر

ز یک عمر جناب اسکل خر.

 

There is a scabby sheep in every flock.

به هر گله ای گوسفند گری است.

 

Great pain and little gain make a man soon weary.

رنج بسیار و سود اندک و بد

آدمی را سریع خسته کند.

 

Fiddler’s fare; meat, drink, and money.

مزد یک مطرب: غذا، مشروب و پول.

 

The more danger, the more honour.

هرقدَر بیش تر خطر دارد

افتخاری بزرگ تر دارد.

 

70 هایکو

 

هایکوهای بخش اول از خودم است و هایکوهای بخش دوم ترجمۀ منظومی است که از ضرب المثل های انگلیسی کرده ام، غیر از چهار تای آخری که ترجمۀ چهار ضرب المثل فرانسوی هستند.

 

بخش اول:

 

صحنۀ بوسۀ سانسورشده چی داشت که سانسورچی لرزید و گریست؟

وسط این همه جنگ، این همه خون

بوسه ای بود. ولی دیگر نیست

 

 

 

در این عصر جهاد اقتصادی

بدون خرج کافی شاپ و کاندوم

خوشم با های انفرادی

 

 

 

هرچه در متن کتاب دینی است

حاصل عقدۀ خودخربینی است

گاه ریدن سر قبر پدرت یک عمل آیینی است

 

 

 

مرد وقتی كه هلو می بیند

یا می چیند

یا می ریند

 

 

 

ـ عسلم، خوابی یا بیداری؟

ـ خرّوپف!

ـ ای بمیری؛ اَه، تف!

 

 

 

شاعری که تخم های خویش را

در میان سطرسطر شعرهای خویش کاشت

گفتنی زیاد داشت

 

 

 

هر زمان بهار می شود

کویر هم

بی قرار می شود

 

 

 

پدربزرگ

بس که ذکرهای خویش را شمرد

مرد

 

 

 

تلاش معاش

تلاش معاش

به این زندگانی بشاش

 

 

 

یک بلوغ بی فروغ داشت

تخم های خویش را

روی ماه کاشت

 

 

 

فعلنه سه شهر عشق

قم است و غزه و دمشق

زرشق!

 

 

 

کسی که تا خود صبح

ستاره می شمارد

ستاره ای ندارد

 

 

 

آرزوهایی داشت

مرگ

همه را از دوشش برداشت

 

 

 

درس عشق می دهد

زنی سپیدموی

بر مزار شوی

 

 

 

تک درخت باردار

ويار كرده است

اندكی بهار

 

 

 

بازم این بچۀ ندیدبدید

تا دوباره چشش به دختر خورد

خودشو تکه پاره کرد و درید

 

 

 

باز هم رنگ سیاه

باز هم نوحه، عزا

ای فلان بن فلان، باز که کشتند تو را!

 

 

 

الاغ

اگرچه در تمام عمر خود سواری حسابی ای به هرکسی که دیده بود داده بود

ولی خودش همیشۀ خدا پیاده بود

 

 

 

جناب شیخ سرش داغ بود و سوتی داد:

دو جفت بال خدا داشت

یکی به جعفر طیار و دومیشو به این مرد عنکبوتی داد

 

 

 

دختری که توی حوض قصر پادشاه قصه های زیر گنبد کبود

غرق شد

ظاهراً شنا بلد نبود

 

 

 

عاشقی شروع شد

وقت صرف شام شد

عاشقی تمام شد

 

 

 

چشم هایش رنگ رؤیا داشت

شهرزاد قصه گو شد

سرزمین آرزوها را درونم کاشت

 

 

 

چه خنده دار و چه تخمی به گه کشیده شدم

به روی آینه تف می کنم شبی صد بار

و از صمیم دلم فحش می دهم به خودم

 

 

 

سهم ما از این وطن میان خشتک جناب شیخناست

يكيش سمت چپ

يكيش سمت راست

 

 

 

زندگی مثل ورود از اون دره

سفت وقتی که بگیری یک کمی دردآوره

شل بگیری بهتره

 

 

 

صحنه های زندگی

اگر شبیه صحنه های فیلم های صحنه دار بود

شاهکار بود

 

 

 

اشک هایم از غم زمانه است

از غم کرایه خانه است

عاشقی بهانه است

 

 

 

زنی نشسته در کنار قبر کوچکی

توی مشت او عروسکی

توی گوش او صدای خنده های کودکی

 

 

 

شب که آسمان سیاه می شود

خندۀ سفیدبرفی زنی سیاه پوست

ماه می شود

 

 

 

وقتی ستاره هم به تو چشمک نمی زند

یعنی برو بخواب

یعنی برو بمیر

 

 

 

به من بخند

به شعرهای من بخند

ولی بخند

 

 

 

بخش دوم:

 

زندگی

تا بیاییم بفهمیم که چیست

نصف آن دیگر نیست

 

 

 

اگر تختخواب و لحاف و پتو

کنند آنچه دانند را بازگو

چه بسیار لپ ها شود چون لبو

 

 

 

خواند شیطان به گوش خرچنگی:

تو شبیه دونده ای هستی

و - به مرگ خودت - نمی لنگی

 

 

 

گرچه این بچه دماغو لوسه

هرکسی بینی این بچه هه رو پاک کنه

لپ مامانه رو اون می بوسه

 

 

 

شک نکن هرکسی که با یک خر

کل بیندازد و کند عرعر

خود او هست یک خر دیگر

 

 

 

تو که هر چیز را دانی دقیقاً

و این جانب ندانم چیزی اصلاً

بگو دیشب چه خوابی دیده ام من

 

 

 

40 رباعی

 

شاعر، تو نه مثل دانته و لورکایی

نه این که شبیه حافظ و نیمایی

اما وسط ورطۀ آزادی و نان

تو یک تنه بیش از همه شان شیدایی

 

 

 

هرچند که عشق داستانی کهن است

در گردش گردون نفسی سهم من است

هر لحظۀ عمر لحظه ای کمیاب است

هر لحظۀ عمر وقت عاشق شدن است

 

 

 

انگار دو تو دلدار هم اند

همسایۀ دیواربه دیوار هم اند

دو مصرع بیت جاودانی هستند

تا شام ابد هر دو گرفتار هم اند

 

 

 

یک مرد فقط بهار عاشق می شه

سودایی و بی مهار عاشق می شه

یک بار شکوفه می ده تاک تن مرد

یک مرد فقط یه بار عاشق می شه

 

 

 

هر بار که دلدار پیامک زده است

از شوق دلم چهار پشتک زده است

وقتی نوکیا و بدنم می لرزند

یعنی که خدای عشق چشمک زده است

 

 

 

آن شب که خودش را به طنابی آویخت

از وسوسۀ فرار از مرگ گریخت

این ماه شب چهارده وقتی هست

کافور زیاد در غذا باید ریخت

 

 

 

پشت سر یار کپه ای از دنبه

مثل دم بره بی شرف می جنبه

کلی پسرو شهید راهش کرده

این توپ غلنبه کفله یا بمبه؟

 

 

 

موهای تو یک مزرعه در ییلاق است

چون شبنم روی یونجه ها براق است

آن گیرۀ سرخی که به موهات زدی

مثل گل سرخی وسط یک باغ است

 

 

 

امروز در آینه چه زیبا شده ام

مبهوت خودم، محو تماشا شده ام

لیلای در آینه به من چشمک زد

لیلا شده ام؛ نگاه، لیلا شده ام

 

 

 

پربستۀ آن دام که خود گستردیم

از هیبت دود رو به آتش کردیم

از وحشت مار دوزخ پس فردا

امروز به اژدها پناه آوردیم

 

 

 

آهای، بترس از پسرای شکمو

تا مثل هلو یهو نری توی گلو

تو کوچۀ ما گل پسرا پاتو نذار

شاید تو رو لولو بخوره کوچولو

 

 

 

مثل همۀ دخترکان میهن

این دلبر طناز، ولی ابله من

افسوس که تنها دو هنر دارد و بس

آدامس جویدن و زر مفت زدن

 

 

 

او می شمرد همیشه از یک تا صد

شاید سر صد معجزه ای رخ بدهد

اما به نود که می رسد می لرزد

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود

یک دو سه چهار پنج شش هفت. نود.

 

 

 

در رایحۀ بهار یک چیزی هست

یک بوی غلیظ حسرت انگیزی هست

از وحشت مرگ برگ ها می لرزند

در هر نفس بهار پاییزی هست

 

 

 

هر سال دو ماهشو عزا می گیریم

از دم همه از اون مرضا می گیریم

با معده و کله ای که هر دو خالی است

از هیئت شمرها غذا می گیریم

 

 

 

گهگاه به درد خود نمیری خوب است

تقدیر خودت را نپذیری خوب است

گاهی که دلت هوای جفتک دارد

افسار الاغ را نگیری خوب است

 

 

 

هر وقت به ذهن من تداعی شده ای

مضمون قشنگ یک رباعی شده ای

یک لحظه بمان که شعر کامل. آهای.

 

 

 

می گن بده موهای تو پیدا باشه

زشته که یه زن این همه زیبا باشه

یک روز در خیابان بخرام

تا چشم جهان مست تماشا باشه

 

 

 

تا پای شراب ماست موسیر خورند

تا دلشدگان سینۀ پرشیر خورند

از جام شراب و سینۀ عشق بنوش

بگذار جناب شیخنا چیز خورند

 

 

 

باید همه چیز را فراموش کنیم

هر لامپ که روشن است خاموش کنیم

با عشق بغل کنیم بالش ها را

قدری به صدای قلبمان گوش کنیم

 

 

 

در آن ته و توی کهکشان ها ماهی است

وصلش هوس هر دل خاطرخواهی است

وقتی که هوس کنی به ماهی برسی

آیا دو هزار سال نوری راهی است؟

 

 

 

او رشته به رشته پیلۀ خود را بافت

اما چو اسیر خویشتن شد دریافت

هر بافته را دوباره باید که شکافت

تا بال گشود و سوی خورشید شتافت

 

 

 

نفرین شده مثل جوجۀ فاخته ام

دلبستۀ مادری که نشناخته ام

هر سال بهار بر درختی تازه

یک لانه برای مادرم ساخته ام

 

 

 

آن شعر که درد می کند ماندنی است

در باغ دل شکسته رویاندنی است

هر شعری اگر به خواندنش می ارزد

یک دردسروده بارها خواندنی است

 

 

 

یک قطره که بر گونۀ یک مرد چکید

یک لحظه که دل به سرعت نور تپید

یعنی که الهۀ زمین معجزه کرد

بر شاخۀ خشکی گل خیسی رویید

 

 

 

آن ماه که در دایرۀ مینایی است

دروازۀ رو به غرب دختردایی است

از دوش به یادگار دردی دارد

کامروز نصیب من فقط لاپایی است

 

 

 

هرچند که قلب مردها یک مدل است

لحن ضربان هر یکی مستقل است

مردی که صدای قلب او بع بعی است

یعنی دلش اهلی شده و اهل دل است

 

 

 

پروانه صبور بود و بالش را بافت

بادام صبور بود و مغزش را یافت

اما دلم از انار دلخون دریافت

باید که شتافت، باید از شوق شکافت

 

 

 

مجنون خر خنده های لیلا می شه

می خنده زنه که مرده شیدا می شه

زن شیفتۀ زبون مرداست، ولی

اون لب که بخنده، این زبون وا می شه

 

 

 

چیزی که شکوفه می کند فصل بهار

پاییز که شد بیاورد میوه به بار

آن قلب که در بهار عاشق شده است

پاییز به خون خود تپد مثل انار

 

 

 

چشمان تو هر وقت کمی تر شده است

زیبایی رویت دوبرابر شده است

مصراع چهارمو بخندی می گم

 

 

 

بی اشکی مرد داستانی دارد

از هیبت یک بار نشانی دارد

یک سقف شکسته ناودان را چه کند

او بر سر خویش کهکشانی دارد

 

 

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 49

 

Tell a woman she’s a beauty, and the devil will tell her so ten times.

در گوش زنی بخوان که هستی زیبا

تا بعد تو نیز شخص شیطان رجیم

ده بار دگر به وی بگوید این را.

 

It is never too late to grow wise.

برای عاقل شدن هیچ زمان دیر نیست.

 

Learned fools exceed all fools.

دسته ای از ابلهان که فاضل و دانشورند

از تمام ابلهان این جهان ابله ترند.

 

Zeal without knowledge is fire without light.

شوق بی دانش و فهم آتش بی نور است.

 

He that hath done ill once will do it again.

چو یک بار مردی شرارت کند

به تکرار آن کار عادت کند.

 

Covet nothing over much.

به هیچ چیز زیادی طمع نکن.

 

Young men think old men fools, and old men know young men to be so.

جوانان در خیال خویش پیران را ببو دانند

ولی دانند پیران که ببو قطعاً جوانان اند.

 

Do good, if you expect to receive it.

چو خواهی نکویی ببینی نکویی بکن.

 

When the hen has laid an egg she cackles.

همین که مرغ تخمی می گذارد

صدای قدقد از خود درمی آرد.

 

Cross the stream where it is ebbest.

رد شو تو ز کم عمق ترین قسمت رود.

 

You cackle often, but never lay an egg.

زیادی قدقد از خود درمی آری

ولی حاشا که تخمی هم بذاری.

 

Long looked for comes at last.

هر چیز که انتظار آن را بکشی بالأخره می آید.

 

It is hard to sit in Rome and strive against the Pope.

سخت است که در رم بنشیند یک مرد

با حضرت پاپ هم درآید به نبرد.

 

Better a good dinner than a fine coat.

یک شام خوب از یک کت زیبا سر است. (فرانسوی)

 

Trust not tow with firebrands, nor a woman with men.

بر دو چیز اصلاً نباید کرد اطمینان

نه به الیاف کتان و اخگر سوزان

نه به یک زن در کنار دسته ای مردان. (پرتغالی)

 

An ounce of discretion is better than a pound of wit.

یک نخود بینش ز خرواری ذکاوت بهتر است.

 

He cries wine and sells vinegar.

پشت هم جار می زند که شراب

می فروشد به جاش سرکه جناب.

 

A good thing is soon snatched up.

چیز خوب را سریع قاپ می زنند.

 

Flowers are the pledges of fruit.

در باغ شکوفه های دلبند

بیعانۀ میوه های باغ اند.

 

Good words never filled a sack.

حرف های خوب هرگز گونی ای را پر نکردند.

 

You don’t get something for nothing.

هیچ چیزی در ازای هیچ چیز

گیر یک آدم نمی آید عزیز.

 

Savings are the first gain.

پس اندازها اولین صرفه اند.

 

He that tells all he knows will also tell what he does not know.

مرد وقتی که بر زبان راند

همۀ آنچه را که می داند

همچنین آشکار گرداند

همۀ آنچه را نمی داند.

 

Neither borrow nor flatter.

نه قرض و نسیه بگیر و نه چاپلوسی کن.

 

Beware of Had I known this before.

از این «از قبل می دانستم ای کاش»

بپرهیز و به کلی برحذر باش.

 

It is more easy to praise poverty than to bear it.

ستایش کردن فقر از تحمل کردنش آسان تر است.

 

A good wife makes a good husband.

زن اگر هست یک زن نیکو

می کند شوی خویش را نیک او.

 

Poor folk have few kindred.

خویش و فامیل فقیران اندک است.

 

Keep well with your neighbours, whether right or wrong.

گر درست و گر غلط باشد، تو باز

با دروهمسایه های خود بساز. (آلمانی)

 

Money makes friends enemies.

دوستان را پول دشمن می کند.

 

You praise the wine before you taste of the grape.

نچشیده هنوز از انگور

می ستایی شراب را پرشور.

 

A beggar’s purse is bottomless.

جیب های یک گدا بی انتهاست.

 

The devil was sick, the devil a monk would be;

The devil grew well, the devil a monk was he.

یک زمان شیطان زد و بیمار شد

راهبی شاید که باشد آن لعین

بعد از آن هم حال شیطان خوب شد

راهبی بوده ست شیطان پیش از این.

 

Every one is kin to the rich man.

همه فامیل مرد پولدارند. (ایتالیایی)

 

Let another’s shipwreck be your sea-mark.

چنانچه غرق در آب است کشتی دگران

بهل نشانۀ دریایی تو باشد آن.

 

Never cry “Stinking fish”.

ابداً داد نزن «ماهی بوگندو».

 

He that respects not is not respected.

ننهد احترام اگر یارو

احترامی نمی نهند به او.

 

Every sin brings its punishment with it.

هر گنه تاوان خود را با خودش می آورد.

 

He who would enjoy his friend’s dinner should not look into the kitchen.

هرکسی مایل است ناهارِ

دوستش را به لذتی بچشد

قبل صرف غذا نباید در

آشپزخانه اش سرک بکشد.

 

It is not lost that a friend gets.

از دست نرفت آنچه به یک دوست رسید.

 

He that is once born, once must die.

آدمی که متولد شده است او یک بار

نیز یک بار بباید که بمیرد ناچار.

 

He is a fool who makes his doctor his heir.

کسی که دکترش را وارث خود می کند خنگ است. (لاتین)

 

Lawyers’ houses are built on the heads of fools.

بر سر دسته ای از احمق ها

خانۀ هر وکیل گشته بنا.

 

The only free cheese is in the mouse trap.

پنیر مفت و مجانی فقط توی تله موش است. (روسی)

 

He that sows nothing plants thistles.

هرکسی هیچ نکارد

کنگر خر عمل آرد.

 

He seeks wool on an ass.

بر تن خر پشم می جورد.

 

Success has many fathers, while failure is an orphan.

پیروزی و فتح را پدر بسیار است

حال آن که همیشه یک یتیم است شکست. (فرانسوی)

 

A loving man will be a jealous man.

مرد عاشق حسود خواهد شد.

 

Soft words hurt not the mouth.

کجا واژه های خوش و دلپسند

50 رباعی طنز

 

این بچۀ فسقلی چه خانم شده است

این هم که بلای جان مردم شده است

لب هاتو بیار. وای، بابات اومد

آقا، به خدا سوءتفاهم شده است!

 

 

 

با دلبرکی مطیع باید آن کرد

تا درد وصال را بر او آسان کرد

با دلبرکی چموش باید چه کنیم؟

کاری که جناب شیخ با ایران کرد

 

 

 

شیخ از خود ابلیس هم ابلیس تر است

در حفظ عفاف از همه کس لیس تر است

شلوارک ملای محل از شرتِ

هر بچۀ تازه بالغی خیس تر است

 

 

 

در مکتب دلبری دو سبک از هنر است

هر سبک به یک جنس بشر کارگر است

راه دل مرد از شکمش می گذرد

راه دل زن ولی کمی زیرتر است

 

 

 

هر مال اضافه بر نیازی که تو راست

یک پنجم آن نثار حلق فقهاست

چون آلت من مثل خودم بیکار است

خمسش که سه سانت می شود. شیخ کجاست؟

 

 

 

شاگرد که یک بچه دبیرستانی است

تفسیر لذیذ رحمت رحمانی است

قرآن به روایت سعید طوسی

یک جور کتاب آسمامامانی است

 

 

 

خواهرهایی که پیش من می آیند

عمارترین حامله های مایند

چون شیخ نظر داده دو تا بچه کم است

نه ماه دگر هشت قلو می زایند

 

 

 

در شرق نبوغ مردمان موروثی است

این خلسۀ عرفانی چینی ـ روسی است

در ذات خودش دانش غربی کشک است

چون شصت و سه گیگ سوپرم ویروسی است

 

 

 

یک عضو بداخلاق جوانی ناکام

گاه آخر شب، دو ساعتی بعد از شام

با وی به زبان بی زبانی گوید:

دام دام دارارام دام دارارام دام دارارام

 

 

 

گویا نظرش به بنده نزدیک تر است

چون دسته خرش به بنده نزدیک تر است

تو شاعر مداحی و من فتنه گرم

یعنی که سرش به بنده نزدیک تر است

 

 

 

اندیشۀ ملای گه اندیش گهی است

فحوای رساله ها کمابیش گهی است

تا با متد شیخ طهارت نکنی

ناریده بدان، تو از پیش گهی است

 

 

 

این بچه که ایستاده چون سروی راست

از خواب خوشش با چه امیدی برخاست

یا می رسد او به وصل نرگس خانم

یا تا خود انقلاب مهدی برپاست

 

 

 

طفلک به خری درون گل می ماند

آن مرد که توی کار دل می ماند

با خندۀ دلبرانۀ دلبرکی

هرکس خل و چل شد خل و چل می ماند

 

 

 

خیلی سه شده وضع دو ساق تو یکی

ساپورت به پا می کنی و می پلکی

با این عمل انگار به هرچی شیخ است

بیلاخ نشان دادی و گفتی که زکی

 

 

 

آن زن که نماد ذات خربندۀ ماست

الهام به دور شیخ چرخندۀ ماست

بزغالۀ گوساله که آن یارو گفت

گاهی چه دل آزار برازندۀ ماست

 

 

 

تا بوده خریت تو بارت شده است

بیگاری شیخ افتخارت شده است

تا خم نشوی کسی سوارت نشود

تو خم شده ای، طرف سوارت شده است

 

 

 

ما مردم ایران همگی خر هستیم

یک مشت نفهم خاک بر سر هستیم

یک پیر خرفت روی ما جا خوش کرد

حقا که خر یک خر دیگر هستیم

 

 

 

هر جا سخن از عرعر یک حاج آقاست

تا بیخ یکی است گوشۀ چپ با راست

اجماع عموم علما دانی چیست؟

این عرعر دسته جمعی ملاهاست

 

 

 

هر واژه که شیخ شهر می فرماید

گندی به هوای شهر می افزاید

مدفوع کسی چو عزم معراج کند

از راه دهان او برون می آید

 

 

 

هر روز خدا مزاج من سردتر است

این شاخۀ بی انار توزردتر است

فرق من و این دختره می دانی چیست؟

این دختره از من به خدا مردتر است

 

 

 

در پنجۀ من توپ تو وا خواهد رفت

وقتی بزنم زمین، هوا خواهد رفت

از دامن زن مرد به معراج رود

از ش ببین کجا خواهد رفت

 

 

 

از منظر مردگان قدوسی ما

انگار که زندگی گناه است؛ چرا؟

یک آدم مرده صد شتر می ارزد

یک زنده به یک شپش نمی ارزد؛ وا!

 

 

 

آقای گلی که ظاهراً عقل کل است

هی گل به خودی می زند، انگار خل است

دروازۀ خالی است فلان همه مان

این است که او همیشه آقای گل است

 

 

 

ای دلبرکان، به خویشتن بد نکنید

هر کار که یک مرد بخواهد نکنید

البته اگر که نرخ معقولی داد

یک پیشنهاد خوب را رد نکنید

 

 

 

از بس سخنان شیخ عطرآگین اند

از بس تر و آبدار و آهنگین اند

از بس که ز دل برآمده هر کلمه

انگار که از راه دهان می رینند

 

 

 

کردیم من و برادر عماری

دربارۀ روح صحبت پرباری

پرسید که تی شرت چرا پوشیدی؟

گفتم تو به روح اعتقادی داری؟

 

 

 

ـ ای وای    ـ بخواب    ـ پاتو وا کن    ـ آروم

ـ شل کن خودتو    ـ یواش    ـ مامان جون    ـ او و و و و و و م

 

این فایل اگه گفتید کجا ضبط شده؟

چی؟ خونۀ خواهر خودت؛ تخم حروم!

 

 

 

هنگام سپیده دم خروس سحری

دانی که چرا همی کند نوحه گری؟

یعنی به خدا تو کفم ای زن قحبه

می میری اگر مرغ برایم بخری؟

 

 

 

این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست

هر روز به دنبال شکاری بوده ست

این دسته که دور کمرش می بینی

یک اسلحۀ فاجعه باری بوده ست

 

 

 

در کارگه کوزه گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویای خموش

هریک به زبان حال با من می گفت:

چیزی به کف آور و بنه چیزی توش

 

 

 

من ظاهر نیستی و هستی دانم

من باطن هر فراز و پستی دانم

با این همه از دانش خود شرمم باد

گر دلبرکی جز کف دستی دانم

 

 

 

هی زور زدم، زور زدم، زور زدم

اون جور که فاز می ده، اون جور زدم

با یاد زن دوم ملای محل

یک جلق اساطیری پرشور زدم

 

 

 

گلچین ضرب المثل های انگلیسی

بخش 50

 

توضیح: هرکجا که در انتهای یک ضرب المثل و داخل پرانتز نام زبان دیگری آمده، منظور این است که این ضرب المثل از آن زبان وارد زبان انگلیسی شده است.

 

Women must have their wills.

تا ن یک چیز را طالب شوند

واجب است آن چیز را صاحب شوند.

 

If all men say that thou art an ass, then bray.

اگر همه به تو گفتند خر، بگو عرعر.

 

Take care of an ox before, an ass behind, and a monk on all sides.

از سه مکان: از جلوی گاو نر

قسمت پشت سر پاهای خر

وز همۀ دوروبر راهبی

الحذر و الحذر و الحذر.

 

Priests love pretty wenches.

کشیشان دخترک های هلو را دوست می دارند.

 

A poor wedding is a prologue to misery.

فقیرانه وقتی عروسی به پاست

سرآغاز بدبختی زوج هاست.

 

You don’t shit where you eat.

در آن مکان که غذا می خوری نمی رینی.

 

The love of a woman in the evening is good, in the morning spoiled.

عشق یک زن سرشب ها خوب است

صبح گندیده و نامطلوب است.

 

The husband is always the last to know.

آخرین فردی که می فهمد همیشه شوهر است.

 

Never draw your dirk when a dunt will do.

اگر یک مشت کافی بود، دیگر

تو هرگز خنجرت را درنیاور.

 

Hang saving, let’s be merry.

گور بابای پس انداز، بیا خوش باشیم.

 

Three things are not to be trusted: a cow’s horn, a dog’s tooth, and a horse’s hoof.

شاخ گاوی و سم اسبی و دندان سگی است

که بر آنان ابداً اطمینان جایز نیست.

 

A beggar’s scrip is never filled.

کیسۀ مرد گدا پرشدنی نیست که نیست.

 

Better foolish by all than wise by yourself.

گر همه فکر کنند ابله و خنگی بهتر

زان که خود فکر کنی عقلی داری در سر.

 

Priests and doves, make foul houses.

کبوتران و کشیشان به خانه گند زنند.

 

The camel going to seek horns lost his ears.

شتر در پی شاخ راه اوفتاد

دو تا گوش خود را هم از دست داد. (لاتین)

 

Wine makes old wives wenches.

باده عیال پیر را دخترکی هلو کند.

 

A buxom widow must be either married, buried, or shut up in a convent.

یک زن بیوۀ شاداب و تپل

یا بباید که به شوهر برود

یا که در قبر بخوابانندش

یا که در صومعه ای حبس شود. (اسپانیولی)

 

The tailor’s wife is worst clad.

رخت زن یک خیاط بی ریخت ترین رخت است.

 

Fiddlers, dogs and flies, come to the feast uncalled.

مگس ها و سگان و مطربان اند

که سوی جشن بی دعوت روان اند.

 

Ask the vintner if the wine be good.

از ساقی اش بپرس که می خوب یا بد است.

 

No joy without annoy.

هرکجا شادی بسیاری هست

در دلش رنجش و آزاری هست.

 

It is ill stealing from a thief.

ی از ی بدی است.

 

A shored tree stands long.

درختی که آن را هرس کرده اند

به پای ایستد سال ها سربلند.

 

The devil dances in an empty pocket.

درون جیب خالی حضرت ابلیس می رقصد.

 

There is but one shrew in the world, and every man thinks he hath her.

در کل جهان یک زن رذل و بدخوست

هر مرد خیال می کند صاحب اوست.

 

Keep your purse and your mouth close.

جیب و دهان را همیشه بسته نگه دار.

 

There is one good wife in the country, and every man thinks he hath her.

در کشور ما یک زن خوب و نیت

هر مرد خیال می کند صاحب اوست.

 

An ass is but an ass, though laden with gold.

خر اگر بار طلا هم ببره، باز خره.

 

A little house well fill’d,

A little land well till’d,

And a little wife well will’d.

خانه ای کوچک و از هرچه بخواهی لبریز

تکه ای مزرعۀ کاشتۀ حاصلخیز

همسری کوچک و مطلوب دل و شورانگیز.

 

The postern door makes thief and whore.

درب مخفی خانه و می سازد.

 

He that runs in the dark may well stumble.

چون که در تاریکی انسان می دود

بی گمان افتان و خیزان می دود.

 

Every ass is pleased with his bray.

هر خری با عرعر خود عالمی دارد.

 

Fair and softly as lawyers go to heaven.

به نرمی و آهسته و دلپسند

چنان که وکیلان به جنت روند.

 

At every dog’s bark seem no to awake.

نباید با صدای واغ واغ هر سگی بیدار شد.

 

Prate is but prate; ’tis money buys land.

حرف های چرت چرت اند و همین

پول می باشد خریدار زمین.

 

Once a drunkard, always a drunkard.

یکباره مست و پاتیل، همواره مست و پاتیل.

 

A prophet is not without honour save in his own country.

هیچ پیغمبری ذلیل نشد

جز که در زادگاه و موطن خود. (لاتین)

 

Every man hath a fool in his sleeve.

ابلهی در آستین هرکسی است.

 

There is only one pretty child in the world, and every mother has it.

در جهان یک بچه ناز و ماهروست

این وسط هر مادری مامان اوست.

 

When ale is in, wit is out.

آبجو که تو باشد عقل و هوش بیرون است.

 

Poets are born, but orators are trained.

متولد شوند شاعرها

خطبا را بپرورند اما. (لاتین)

 

The war is not done so long as my enemy lives.

تا زنده است دشمن من جنگ باقی است.

 

As the twig is bent the tree’s inclined.

نهال رو به هر آن سمت خم شود

درخت رو به همان سمت می رود.

 

Do not make yourself a mouse, or the cat will eat you.

خویش را موش نکن، گربه تو را خواهد خورد.

 

A bleating sheep loses a bite.

لقمه ای این وسط ضرر کرده

گوسفندی که وقت صرف غذا

از خودش بع بعی درآورده.

 

The enemy of my enemy, is my friend.

دشمن دشمن من دوستم است.

 

Fine words butter no parsnips.

واژه های خوش و مقبول پسند

زردکی را کره مالی نکنند.

 

He that is down, down with him.

بره گم شه کسی که بدبخته.

 


آخرین جستجو ها