70 هایکو

 

هایکوهای بخش اول از خودم است و هایکوهای بخش دوم ترجمۀ منظومی است که از ضرب المثل های انگلیسی کرده ام، غیر از چهار تای آخری که ترجمۀ چهار ضرب المثل فرانسوی هستند.

 

بخش اول:

 

صحنۀ بوسۀ سانسورشده چی داشت که سانسورچی لرزید و گریست؟

وسط این همه جنگ، این همه خون

بوسه ای بود. ولی دیگر نیست

 

 

 

در این عصر جهاد اقتصادی

بدون خرج کافی شاپ و کاندوم

خوشم با های انفرادی

 

 

 

هرچه در متن کتاب دینی است

حاصل عقدۀ خودخربینی است

گاه ریدن سر قبر پدرت یک عمل آیینی است

 

 

 

مرد وقتی كه هلو می بیند

یا می چیند

یا می ریند

 

 

 

ـ عسلم، خوابی یا بیداری؟

ـ خرّوپف!

ـ ای بمیری؛ اَه، تف!

 

 

 

شاعری که تخم های خویش را

در میان سطرسطر شعرهای خویش کاشت

گفتنی زیاد داشت

 

 

 

هر زمان بهار می شود

کویر هم

بی قرار می شود

 

 

 

پدربزرگ

بس که ذکرهای خویش را شمرد

مرد

 

 

 

تلاش معاش

تلاش معاش

به این زندگانی بشاش

 

 

 

یک بلوغ بی فروغ داشت

تخم های خویش را

روی ماه کاشت

 

 

 

فعلنه سه شهر عشق

قم است و غزه و دمشق

زرشق!

 

 

 

کسی که تا خود صبح

ستاره می شمارد

ستاره ای ندارد

 

 

 

آرزوهایی داشت

مرگ

همه را از دوشش برداشت

 

 

 

درس عشق می دهد

زنی سپیدموی

بر مزار شوی

 

 

 

تک درخت باردار

ويار كرده است

اندكی بهار

 

 

 

بازم این بچۀ ندیدبدید

تا دوباره چشش به دختر خورد

خودشو تکه پاره کرد و درید

 

 

 

باز هم رنگ سیاه

باز هم نوحه، عزا

ای فلان بن فلان، باز که کشتند تو را!

 

 

 

الاغ

اگرچه در تمام عمر خود سواری حسابی ای به هرکسی که دیده بود داده بود

ولی خودش همیشۀ خدا پیاده بود

 

 

 

جناب شیخ سرش داغ بود و سوتی داد:

دو جفت بال خدا داشت

یکی به جعفر طیار و دومیشو به این مرد عنکبوتی داد

 

 

 

دختری که توی حوض قصر پادشاه قصه های زیر گنبد کبود

غرق شد

ظاهراً شنا بلد نبود

 

 

 

عاشقی شروع شد

وقت صرف شام شد

عاشقی تمام شد

 

 

 

چشم هایش رنگ رؤیا داشت

شهرزاد قصه گو شد

سرزمین آرزوها را درونم کاشت

 

 

 

چه خنده دار و چه تخمی به گه کشیده شدم

به روی آینه تف می کنم شبی صد بار

و از صمیم دلم فحش می دهم به خودم

 

 

 

سهم ما از این وطن میان خشتک جناب شیخناست

يكيش سمت چپ

يكيش سمت راست

 

 

 

زندگی مثل ورود از اون دره

سفت وقتی که بگیری یک کمی دردآوره

شل بگیری بهتره

 

 

 

صحنه های زندگی

اگر شبیه صحنه های فیلم های صحنه دار بود

شاهکار بود

 

 

 

اشک هایم از غم زمانه است

از غم کرایه خانه است

عاشقی بهانه است

 

 

 

زنی نشسته در کنار قبر کوچکی

توی مشت او عروسکی

توی گوش او صدای خنده های کودکی

 

 

 

شب که آسمان سیاه می شود

خندۀ سفیدبرفی زنی سیاه پوست

ماه می شود

 

 

 

وقتی ستاره هم به تو چشمک نمی زند

یعنی برو بخواب

یعنی برو بمیر

 

 

 

به من بخند

به شعرهای من بخند

ولی بخند

 

 

 

بخش دوم:

 

زندگی

تا بیاییم بفهمیم که چیست

نصف آن دیگر نیست

 

 

 

اگر تختخواب و لحاف و پتو

کنند آنچه دانند را بازگو

چه بسیار لپ ها شود چون لبو

 

 

 

خواند شیطان به گوش خرچنگی:

تو شبیه دونده ای هستی

و - به مرگ خودت - نمی لنگی

 

 

 

گرچه این بچه دماغو لوسه

هرکسی بینی این بچه هه رو پاک کنه

لپ مامانه رو اون می بوسه

 

 

 

شک نکن هرکسی که با یک خر

کل بیندازد و کند عرعر

خود او هست یک خر دیگر

 

 

 

تو که هر چیز را دانی دقیقاً

و این جانب ندانم چیزی اصلاً

بگو دیشب چه خوابی دیده ام من

 

 

 

منبع

40 رباعی

گلچین ضرب المثل های انگلیسی بخش 45

16 مثنوی

گلچین ضرب المثل های انگلیسی بخش 44

گلچین ضرب المثل های انگلیسی بخش 43

گلچین ضرب المثل های انگلیسی بخش 42

10 چارپاره

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معرفی کالا موهاتو ساوومان/آن بزرگوار دشت و دمن تحقیق,مقاله,پروژه,پرسشنامه,جزوه,حل تمرین اجناس فوق العاده جواهرات و سنگ های قیمتی املاک مأوا ثبت نام ربات وال اینجا همه چی هست تجهیز صنعت