50 رباعی طنز

 

این بچۀ فسقلی چه خانم شده است

این هم که بلای جان مردم شده است

لب هاتو بیار. وای، بابات اومد

آقا، به خدا سوءتفاهم شده است!

 

 

 

با دلبرکی مطیع باید آن کرد

تا درد وصال را بر او آسان کرد

با دلبرکی چموش باید چه کنیم؟

کاری که جناب شیخ با ایران کرد

 

 

 

شیخ از خود ابلیس هم ابلیس تر است

در حفظ عفاف از همه کس لیس تر است

شلوارک ملای محل از شرتِ

هر بچۀ تازه بالغی خیس تر است

 

 

 

در مکتب دلبری دو سبک از هنر است

هر سبک به یک جنس بشر کارگر است

راه دل مرد از شکمش می گذرد

راه دل زن ولی کمی زیرتر است

 

 

 

هر مال اضافه بر نیازی که تو راست

یک پنجم آن نثار حلق فقهاست

چون آلت من مثل خودم بیکار است

خمسش که سه سانت می شود. شیخ کجاست؟

 

 

 

شاگرد که یک بچه دبیرستانی است

تفسیر لذیذ رحمت رحمانی است

قرآن به روایت سعید طوسی

یک جور کتاب آسمامامانی است

 

 

 

خواهرهایی که پیش من می آیند

عمارترین حامله های مایند

چون شیخ نظر داده دو تا بچه کم است

نه ماه دگر هشت قلو می زایند

 

 

 

در شرق نبوغ مردمان موروثی است

این خلسۀ عرفانی چینی ـ روسی است

در ذات خودش دانش غربی کشک است

چون شصت و سه گیگ سوپرم ویروسی است

 

 

 

یک عضو بداخلاق جوانی ناکام

گاه آخر شب، دو ساعتی بعد از شام

با وی به زبان بی زبانی گوید:

دام دام دارارام دام دارارام دام دارارام

 

 

 

گویا نظرش به بنده نزدیک تر است

چون دسته خرش به بنده نزدیک تر است

تو شاعر مداحی و من فتنه گرم

یعنی که سرش به بنده نزدیک تر است

 

 

 

اندیشۀ ملای گه اندیش گهی است

فحوای رساله ها کمابیش گهی است

تا با متد شیخ طهارت نکنی

ناریده بدان، تو از پیش گهی است

 

 

 

این بچه که ایستاده چون سروی راست

از خواب خوشش با چه امیدی برخاست

یا می رسد او به وصل نرگس خانم

یا تا خود انقلاب مهدی برپاست

 

 

 

طفلک به خری درون گل می ماند

آن مرد که توی کار دل می ماند

با خندۀ دلبرانۀ دلبرکی

هرکس خل و چل شد خل و چل می ماند

 

 

 

خیلی سه شده وضع دو ساق تو یکی

ساپورت به پا می کنی و می پلکی

با این عمل انگار به هرچی شیخ است

بیلاخ نشان دادی و گفتی که زکی

 

 

 

آن زن که نماد ذات خربندۀ ماست

الهام به دور شیخ چرخندۀ ماست

بزغالۀ گوساله که آن یارو گفت

گاهی چه دل آزار برازندۀ ماست

 

 

 

تا بوده خریت تو بارت شده است

بیگاری شیخ افتخارت شده است

تا خم نشوی کسی سوارت نشود

تو خم شده ای، طرف سوارت شده است

 

 

 

ما مردم ایران همگی خر هستیم

یک مشت نفهم خاک بر سر هستیم

یک پیر خرفت روی ما جا خوش کرد

حقا که خر یک خر دیگر هستیم

 

 

 

هر جا سخن از عرعر یک حاج آقاست

تا بیخ یکی است گوشۀ چپ با راست

اجماع عموم علما دانی چیست؟

این عرعر دسته جمعی ملاهاست

 

 

 

هر واژه که شیخ شهر می فرماید

گندی به هوای شهر می افزاید

مدفوع کسی چو عزم معراج کند

از راه دهان او برون می آید

 

 

 

هر روز خدا مزاج من سردتر است

این شاخۀ بی انار توزردتر است

فرق من و این دختره می دانی چیست؟

این دختره از من به خدا مردتر است

 

 

 

در پنجۀ من توپ تو وا خواهد رفت

وقتی بزنم زمین، هوا خواهد رفت

از دامن زن مرد به معراج رود

از ش ببین کجا خواهد رفت

 

 

 

از منظر مردگان قدوسی ما

انگار که زندگی گناه است؛ چرا؟

یک آدم مرده صد شتر می ارزد

یک زنده به یک شپش نمی ارزد؛ وا!

 

 

 

آقای گلی که ظاهراً عقل کل است

هی گل به خودی می زند، انگار خل است

دروازۀ خالی است فلان همه مان

این است که او همیشه آقای گل است

 

 

 

ای دلبرکان، به خویشتن بد نکنید

هر کار که یک مرد بخواهد نکنید

البته اگر که نرخ معقولی داد

یک پیشنهاد خوب را رد نکنید

 

 

 

از بس سخنان شیخ عطرآگین اند

از بس تر و آبدار و آهنگین اند

از بس که ز دل برآمده هر کلمه

انگار که از راه دهان می رینند

 

 

 

کردیم من و برادر عماری

دربارۀ روح صحبت پرباری

پرسید که تی شرت چرا پوشیدی؟

گفتم تو به روح اعتقادی داری؟

 

 

 

ـ ای وای    ـ بخواب    ـ پاتو وا کن    ـ آروم

ـ شل کن خودتو    ـ یواش    ـ مامان جون    ـ او و و و و و و م

 

این فایل اگه گفتید کجا ضبط شده؟

چی؟ خونۀ خواهر خودت؛ تخم حروم!

 

 

 

هنگام سپیده دم خروس سحری

دانی که چرا همی کند نوحه گری؟

یعنی به خدا تو کفم ای زن قحبه

می میری اگر مرغ برایم بخری؟

 

 

 

این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست

هر روز به دنبال شکاری بوده ست

این دسته که دور کمرش می بینی

یک اسلحۀ فاجعه باری بوده ست

 

 

 

در کارگه کوزه گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویای خموش

هریک به زبان حال با من می گفت:

چیزی به کف آور و بنه چیزی توش

 

 

 

من ظاهر نیستی و هستی دانم

من باطن هر فراز و پستی دانم

با این همه از دانش خود شرمم باد

گر دلبرکی جز کف دستی دانم

 

 

 

هی زور زدم، زور زدم، زور زدم

اون جور که فاز می ده، اون جور زدم

با یاد زن دوم ملای محل

یک جلق اساطیری پرشور زدم

 

 

 

منبع

40 رباعی

گلچین ضرب المثل های انگلیسی بخش 45

16 مثنوی

گلچین ضرب المثل های انگلیسی بخش 44

گلچین ضرب المثل های انگلیسی بخش 43

گلچین ضرب المثل های انگلیسی بخش 42

10 چارپاره

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همه چی موجوده دانلود آهنگ جدید هر چی بخوای هست لوازم خانگی اسم بچه من و عشقم سبزوانه خبار مهم وبلاگ پژمان حاتمی اطلاعات تخصصی سینک ظرفشویی